حضرت آیت الله خامنهای، از کسانی که در زمانهای مختلف از جمله در دوران انتخابات برای جلب توجه مردم، به تکرار حرفهای غربیها میپردازند، انتقاد کردند و افزودند: اینگونه حرفها هیچ امتیازی محسوب نمیشود بلکه مخالفت با تفکر و هویت "اسلامی- ایرانی " به شمار میآید.
خبر کامل رادر ادامه مطلب مطالعه فرمائید:
ادامه مطلب ...جهت اطلاع از آخرین اخبار انتخابات ریاست جمهوری به اینجا مراجعه فرمائید.
آیت الله جوادی آملی وجوه جهانشمول بودن قرآن کریم عنصر محوری این همایش «قرآن و روابط بین الملل» است. قرآن چون خود را جهانشمول می داند، جهانی می اندیشد و جهانی سخن می گوید و انسان های جهان بین می پروراند. اگر کسی در مملکتی مشغول انجام وظیفه است، او هم موظف است جهانی بیندیشد؛ گرچه محلی یا منطقه ای عمل می کند. جهانشمول بودن قرآن براساس فطرت عمومی مردم است. اگر خداوند قرآن را به عنوان ذکری للبشر (1)، پیامبر را به عنوان رحمه للعالمین(2)، کافه للناس(3) و مانند آن معرفی کرد، سند این حرف را هم بازگو کرد. جهانی بودن قوانین الهی براساس فطرت ثابت و مشترک بشری وقتی منطقی می تواند جهانی باشد، قوانینی می تواند جهانشمول باشد که هم از مبدأ فاعلی جهانی نشأت گرفته باشد، هم با مبدأ قابلی جهانی پیوند ناگسستی داشته باشد. اگر قانون از زبان یک عده ای، یا سرزمین عده ای یا در زمان خاصی صورت پذیرفت؛ این، جهانی نخواهد بود. زیرا زمان، زمین و زبان و مانند آن گوناگونند. ولی اگر قانونی هماهنگ با فطرت بشر بود، خدای فطرت آفرین چنین فتوا داد که: لا تبدیل لخلق الله(4). پس فطرت، یک اصل ثابت و مشترک است؛ چون فطرت، اصل مشترک است، قوانین فطرت پذیر می تواند جهانی باشد. چون خدای سبحان خالق همه است، قانون صادر شده از ذات اقدس اله می تواند جهانی باشد. آنگاه وزارت امورخارجه، کارگزاران بزرگوار این نهاد وقتی می توانند در شرق و غرب عالم لسان خوبی، ترجمان خوبی و سفیر خوبی برای جمهوری اسلامی باشند که اینها هم جهانی بیندیشند و جهانی فکر بکنند و جهانی عمل بکنند. وقتی این اصول حاصل می شود که از طرف مبدأ فاعلی، ارتباط ناگسستنی با خدا برقرار باشد و از طرف مبدأ قابلی، ارتباط عمیق با فطرت. کسی که موحد است و الهی می اندیشد و کسی که دارای فطرت پاک است؛ این در مشرق عالم یا در مغرب عالم می تواند نماینده خوبی برای جمهوری اسلامی باشد؛ این مطلب اول. رعایت حسن قول در گفتار با مسلمانان، موحدان و سائرین مطلب دوم آن است که قرآن کریم به ما دستور داد که با همگان مؤدبانه سخن بگوئیم، مهربانانه و زیبا حرف بزنیم، خوب حرف بزنیم و حرف خوب بزنیم؛ قولوا للناس حسنا(5). گاهی سخن در حوزه اسلامی است، گاهی سخن در حوزه الهی اهل کتاب است و گاهی سخن در حوزه جهان است. آنجا که می فرماید: قولو للناس حسنا؛ یعنی با مردم هم خوب حرف بزنید، هم حرف خوب. خوب حرف زدن و ادب را رعایت کردن جاذبه ایجاد می کند، حرف خوب زدن انسان را مقتدر می کند. اندیشمندان عوامزده، مطرود قرآن کریم یک حکیم، یک عالم، یک فرهیخته، یک فرزانه وقتی حرف عمیق علمی ارائه کرد؛ نه تنها مرعوب هیچ پیشرفتی نمی شود، بلکه این رسالت را دارد که عده ای را مجذوب دانشوری خود بکند. معنای قولوا للناس حسنا این نیست که برابر میل دیگران حرف بزنید. آنکه عوام اندیش است یا عوام فریب است، یا عوام زده است؛ از نظر آیات قرآن کریم مطرود است. خدای سبحان وقتی جریان ذلت پذیری بنی اسرائیل را در برابر استکبار فرعون یاد می کند، می فرماید: فاستخف قومه فاطاعوه(6). او چون ملت خود را خفیف و تهی مغز کرد، آنها را شستشوی مغزی داد؛ توانست بر آنها مسلط بشود یا خدای سبحان به رسول گرامی و رهبران الهی دستور می دهد: لایستخفنک الذین لایوقنون(7). آنها که عوامند و نفوذ عوامی دارند و خواسته عوامی دارند در شما نفوذ نکنند. این خطر یعنی عوام اندیشی، عوام فریبی، عوام پذیری، به میل عوام حرف زدن، عوامانه زندگی کردن همیشه انسان را مرعوب می کند. این قول حسن نیست؛ چیزی حسن است که به تعبیر قرآن کریم مستحکم و استوار و متقن و برهانی باشد؛ قولوا قولا سدیدا(8). آن قول سدید، حسن است. زیبائی در برهانی بودن سخن است، زیبائی در صداقت و طهارت سخن است؛ این هم یک مطلب. پرهیز سفیران فرهنگی نظام اسلامی از مرعوب شدن در برابر بیگانگان مطلب دیگر آن است که اگر کسی نماینده نظام اسلامی شد، باید از منظر اسلام با جهان سخن بگوید؛ هرگز چیزی او را مرعوب نکند. در تحف العقول آمده است که یک مسیحی به حسب ظاهر متمدن آن روز، وارد مدینه شد با جامه فاخر. با رفتار اعجاب انگیز. برخی از مسلمانها گفتند: ما اعقل هذا الرجل؛ چه قدر این مرد خردمند و عاقل است! وجود مبارک رسول گرامی (ص) فرمود: مه ان العاقل من وحدالله(9) فرمود: آرام باش، مرعوب مشو! عاقل کسی است که برای جهان یک مبدأ یگانه و یکتا معتقد باشد. کسی که گرفتار تثلیث و امثال تثلیث است، او نمی تواند خردمند باشد! اگر کسی مرعوب پیشرفت صنایع دیگری نشد، می تواند علوم تجریدی را سایه افکن علوم تجربی قرار بدهد تا علوم تجربی و حسی در پرتو رهبری علوم تجریدی و عقلی مشکل دنیا و آخرت مردم را حل کند. پس رسالت دوم و مطلب دوم آن است که هرگز انسان کوته بین نباشد، سخن خام نگوید و به این فکر نباشد که عوام را راضی کند! لزوم استقامت امت اسلامی در برابر بیگانگان مطلب سوم آن است که: امت اسلامی نفوذ ناپذیر است، قرآن نفوذ ناپذیر است. اگر قرآن آسیب پذیر نیست و اگر امت اسلامی آسیب پذیر نیست، نمایندگان نظام اسلامی در سراسر جهان باید آسیب پذیر نباشند. این آسیب پذیر نبودن را قرآن کریم در استواری و استحکام و اتقان علمی و عملی جامعه معرفی کرد. فرمود: و لیجدوا فیکم غلظه (01). یعنی شما آنقدر از نظر علم ستبر باشید که دیگران قدرت و اقتدار و عزت و مناعت شما را بیابند. نفرمود اغلظوا علیهم! با مردم، با حکومت ها یا ملت ها با خشونت رفتار کنید؛ چنین چیزی را دستور نداد. اگر گفته بود: اغلظوا علیهم، یک راه دیگری بود. اما فرمود: و لیجدوا فیکم غلظه. این امر غائب است؛ یعنی دیگری در شما حتماً ستبری را احساس کند. شما مانند سلسله جبال باشید که هیچ کس به خود اجازه نمی دهد با سلسله جبال درافتد، وگرنه سرشکسته برمی گردد. اگر استحکام و بنیان مرصوصی شما را بیگانه احساس کند، - چه اینکه به لطف الهی این ایام احساس کرده اند؛ و پیشرفت ها و نوآوری ها و فن آوری های مسئولان علوم تجربی از یک سو، مسئولان علوم تجریدی و عقلی و فلسفی و برهانی و عرفانی و قرآنی رهبران الهی از سوی دیگر را احساس کرده اند-طمع نمی کنند. جامعه اسلامی و همچنین نمایندگان نظام اسلامی زمانی می توانند حرف قرآن را به جهان منتقل کنند که عاقلانه بیندیشند و عادلانه عمل کنند. نقش محوری «ایمان» و پایبندی به تعهدات در روابط بین الملل مطلب بعدی آن است که : آنچه که می تواند روابط بین الملل را حفظ کند، ایمان (پایبندی به پیمانها) است. گرچه ایمان اصل است، ولی چون همه مومن نیستند؛ برخی کافرند، برخی ملحدند، برخی موحد غیراسلامی اند، برخی مسلمان که از توحید ناب برخوردارند؛ آنچه که جهان کنونی را اداره می کند، «ایمان» است. آنچه که باید جهان را اداره کند، ایمان است و وقتی وجود مبارک ولی عصر (ارواحنا فداه) ظهور کردند، جهان را ایمان اداره می کند. وقتی ایمان بود، اعتقاد بود، ایمان و پیوند و کنوانسیون و تفاهم و قطعنامه ها هم محترم است. دوستی با کشورهای کافر غیر مزاحم و مبارزه با رهبران کفر، دستور قرآن کریم به مسلمانان در قرآن کریم اینچنین فرمود : رهبران کفر، طاغیان و مستکبران، کسانی اند که به هیچ کنوانسیون، به هیچ تفاهم، به هیچ قطعنامه، به هیچ تعهد پایبند نیستند! قاتلوا ائمه الکفر انهم لا ایمان لهم(11)؛ نه. لا ایمان لهم! فرمود: با استکبار و صهیونیست و امثال اینها مبارزه کنید، نه برای اینکه کافرند. چون خیلی ها هستند که کافرند، ولی از زندگی مسالمت آمیز، طرفی می بندند و در سوره مبارکه ممتحنه مطلبی است که همان مطلب به صورت یکی از اصول قانون اساسی در آمده که کشورهای اسلامی می توانند با کشورهای غیر مسلمان در صورتی که آنها در صدد براندازی نرم و درشت نیستند، تحریم نمی کنند، مزاحمی برای نظام اسلامی و مسلمانها نیستند ارتباط داشته باشند؛ خدا نهی نمی کند که شما با آنها معتدلانه رفتار کنید؛ لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین (21). آنهایی که مظاهر اخراج شما نیستند؛ در تبعید شما، برای براندازی شما تلاش و کوشش نکرده و نمی کنند (31)؛ خدا نهی نکرده که شما با آنها زندگی مسالمت آمیز داشته باشید؛ ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین (41). بلکه امر کرد که مقسطانه و عادلانه با آنها رفتار کنید. مشکل جامعه کنونی مشکل بی ایمانی است نه بی ایمانی!! «ایمان» جمع یمین به معنی سوگند است؛ یعنی قطعنامه ها، تفاهم، پیمان، و تعهد. کسی که به تعهد عمل نمی کند، زندگی با او مقدور نیست. فرمود: درباره اینگونه افراد شما ناچارید از مبارزه طرفی ببندید و مبارزه تان این باشد که سلطه پذیری آنها را نپذیرید، جواب نفی به تحریم های آنها، به خواسته های نامعقول و نامشروع و نامقبول آنها بدهید. بنابراین اگر ملتی از نظر علم و صنعت و اقتصاد و اعتقاد مستقل بود، دیگران درباره چنین ملتی هرگز طمع نمی کنند؛ و لیجدوا فیکم غلظه. اینها اصول کلی است که می توان با این اصول کلی هم در بخش های محلی، هم در بخش های منطقه ای که مربوط به موحدان است، هم در بخش های بین المللی که اعم از مسلمان و غیرمسلمان است؛ انسان یک زندگی سعادتمندانه عاقلانه عادلانه داشته باشد و اگر ان شاءالله به این اصول عمل بشود، به سائر اصول و فروعی که قرآن کریم وعده داده است، به آنها خواهیم رسید. پیام گفتاری به نخستین همایش «قرآن کریم و روابط بین الملل»- قم؛ اردیبهشت ۱۳۸۸ پی نوشت: (1) مدثر/ 13 (2) انبیاء/ 701 (3) سبأ/ 82 (4) روم/ 03 (5) بقره/ 38 (6) زخرف/ 45 (7) روم/ 06 (8) احزاب/ 07 (9) تحف العقول/ 45 (10) توبه / 321 (11) توبه / 21 (12) ممتحنه / 8 (31) برداشت از: ممتحنه / 9 (41) ممتحنه / 8 |
شرح مختصر زندگانی مولف شهید
استاد شهید آیت الله مطهری در 13 بهمن 1298 هجری شمسی در فریمان واقع در 75 کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان می گشاید. پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی می پردازد. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می ورزد. در سال 1316 علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم می شود در حالی که به تازگی موسس گرانقدر آن آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی دیده از جهان فروبسته و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن آیات عظام سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمد تقی خوانساری به عهد گرفته اند.
در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و حضرت امام خمینی ( به مدت 12 سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه : الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره می گیرد. قبل از هجرت آیت الله العظمی بروجردی به قم نیز استاد شهید گاهی به بروجرد می رفته و از محضر ایشان استفاده می کرده است. مولف شهید مدتی نیز از محضر مرحوم آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی در اخلاق و عرفان بهره های معنوی فراوان برده است. از اساتید دیگر استاد مطهری می توان از مرحوم آیت الله سید محمد حجت ( در اصول) و مرحوم آیت الله سید محمد محقق داماد (در فقه) نام برد. وی در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشته و از جمله با فدائیان اسلام در ارتباط بوده است. در سال 1331 در حالی که از مدرسین معروف و از
امیدهای آینده حوزه به شمار می رود به تهران مهاجرت می کند. در تهران به تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانیهای تحقیقی می پردازد. در سال 1334 اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط استاد مطهری تشکیل می گردد. در همان سال تدریس خود در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز می کند. در سالهای 1337 و 1338 که انجمن اسلامی پزشکان تشکیل می شود .استاد مطهری از سخنرانان اصلی این انجمن است و در طول سالهای 1340 تا 1350 سخنران منحصر به فرد این انجمن می باشد که بحثهای مهمی از ایشان به یادگار مانده است.
کنار امام بوده است به طوری که می توان سازماندهی قیام پانزده خرداد در تهران و هماهنگی آن با رهبری امام را مرهون تلاشهای او و یارانش دانست. در ساعت 1 بعد از نیمه شب روز چهارشنبه پانزده خرداد 1342 به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر شده و به زندان موقت شهربانی منتقل می شود و به همراه تعدادی از روحانیون تهران زندانی می گردد. پس از 43 روز به دنبال مهاجرت علمای شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد می شود.
پس از تشکیل هیئتهای موتلفه اسلامی، استاد مطهری از سوی امام خمینی همراه چند تن دیگر از شخصیتهای روحانی عهده دار رهبری این هیئتها می گردد. پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت توسط شهید محمد بخارایی کادر رهبری هیئتهای موتلفه شناسایی و دستگیر می شود ولی از آنجا که قاضی یی که پرونده این گروه تحت نظر او بود مدتی در قم نزد استاد تحصیل کرده بود به ایشان پیغام می فرستد که حق استادی را به جا آوردم و بدین ترتیب استاد شهید از مهلکه جان سالم بدر می برد. سنگینتر می شود. در این زمان وی به تألیف کتاب در موضوعات مورد نیاز جامعه و ایراد سخنرانی در دانشگاهها، انجمن اسلامی کردن محتوای نهضت اسلامی پزشکان، مسجد هدایت، مسجد جامع نارمک و غیره ادامه می دهد. به طور کلی استاد شهید که به یک نهضت اسلامی معتقد بود نه به هر نهضتی، برای اسلامی کردن محتوای نهضت تلاشهای ایدئولوژیک بسیاری نمود و با اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود و با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد. در سال 1346 به کمک چند تن از دوستان اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود به طوری که می توان او را بنیانگذار آن موسسه دانست. ولی پس از مدتی به علت تکروی و کارهای خودسرانه و بدون مشورت یکی از اعضای هیئت مدیره و ممانعت او از اجرای طرحهای استاد و از جمله ایجاد یک شورای روحانی که کارهای علمی و تبلیغی حسینیه زیر نظر آن شورا باشد سرانجام در سال 1349 علیرغم زحمات زیادی که برای آن موسسه کشیده بود و علیرغم امید زیادی که به آینده آن بسته بود در حالی که در آن چند سال خون دل زیادی خورده بود از عضویت هیئت مدیره آن موسسه استعفا داد و آن را ترک گفت.
در سال 1348 به خاطر صدور اعلامیه ای با امضای ایشان و حضرت علامه طباطبایی و آِیت الله حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن طی یک سخنرانی در حسینیه ارشاد دستگیر شد و مدت کوتاهی در زندان تک سلولی به سربرد. از سال 1349 تا 1351 برنامه های تبلیغی مسجدالجواد را زیر نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلی بود تا اینکه آن مسجد و به دنبال آن حسینیه ارشاد تعطیل گردید و بار دیگر استاد مطهری دستگیر و مدتی در بازداشت قرار گرفت. پس از آن استاد شهید سخنرانیهای خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و غیره ایراد می کرد. بعد از مدتی مسجد جاوید نیز تعطیل گردید. در حدود سال 1353 ممنوع المنبر گردید و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.
اما مهمترین خدمات استاد مطهری در طول حیات پر برکتش ارائه ایدئولوژی اصیل اسلامی از طریق درس و سخنرانی و تألیف کتاب است. این امر خصوصاً در سالهای 1351 تا 1357 به خاطر افزایش تبلیغات گروههای چپ و پدید آمدن گروههای مسلمان چپ زده و ظهور پدیده التقاط به اوج خود می رسد. گذشته از حضرت امام، استاد مطهری اولین شخصیتی است که به خطر سران سازمان موسوم به « مجاهدین خلق ایران » پی می برد و دیگران را از همکاری با این سازمان باز می دارد و حتی تغییر ایدئولوژی آنها را پیش بینی می نماید. در این سالها استاد شهید به توصیه حضرت امام مبنی بر تدریس در حوزه علمی قم هفته ای دو روز به قم عزیمت نموده و درسهای مهمی در آن حوزه القا می نماید و همزمان در تهران نیز درسهایی در منزل و غیره تدریس می کند. در سال 1355 به دنبال یک درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات! زودتر از موعد مقرر بازنشسته می شود. همچنین در این سالها استاد شهید با همکاری تنی چند از شخصیتهای روحانی، «جامعه روحانیت مبارز تهران » را بنیان می گذارد بدان امید که روحانیت شهرستانها نیز به تدریج چنین سازمانی پیدا کند.
گرچه ارتباط استاد مطهری با امام خمینی پس از تبعید ایشان از ایران به وسیله نامه و غیره استمرار داشته است ولی در سال 1355 موفق گردید مسافرتی به نجف اشرف نموده و ضمن دیدار با امام خمینی درباره مسائل مهم نهضت و حوزه های علمیه با ایشان مشورت نماید. پس از شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، استاد مطهری به طور تمام وقت درخدمت نهضت قرار می گیرد و در تمام مراحل آن نقشی اساسی ایفا می نماید. در دوران اقامت حضرت امام در پاریس، سفری به آن دیار نموده و در مورد مسائل مهم انقلاب با ایشان گفتگو می کند و در همین سفر امام خمینی ایشان را مسؤول تشکیل شورای انقلاب اسلامی می نماید. هنگام بازگشت امام خمینی به ایران مسؤولیت کمیته استقبال از امام را شخصاً به عهده می گیرد و تا پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن همواره در کنار رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی و مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای ایشان بود تا اینکه در ساعت بیست و دو و بیست دقیقه سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه سال 1358 در تاریکی شب در حالی که از یکی از جلسات فکری سیاسی بیرون آمده بود یا گلوله گروه نادان و جنایتکار فرقان که به مغزش اصابت نمود به شهادت می رسد و امام و امت اسلام در حالی که امیدها به آن بزرگمرد بسته بودند در ماتمی عظیم فرو می روند.
سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش.
۱۲ اردیبهشت سالروز شهادت معلم شهید استاد مرتضی مطهری را گرامی می داریم.
آیت الله جوادی آملی |