هیئت الشهداء

Email: heiatolshohada@yahoo.com

هیئت الشهداء

Email: heiatolshohada@yahoo.com

۱۷ ربیع الاول

میلاد حضرت رسول اکرم (ص)  

 

و امام جعفر صادق (ع)   

را برعموم مسلمین تبریک و تهنیت عرض می نمائیم. 

مقام معظم رهبری در اجلاس حمایت از فلسطین

مقاومت مجاهدان، طلسم شیطانی غصب فلسطین را شکست

خبرگزاری فارس:حضرت آیت الله خامنه‌ای با تاکید بر اینکه انرژی عظیم امت اسلامی می‌تواند مشکلات جهان اسلام و از جمله، مشکل حاد و فوری فلسطین را حل کند، فرمودند: مقاومت و صبر مجاهدان و مردم فلسطین و حمایت و کمک همه‌جانبه به آنان از سراسر کشورهای اسلامی خواهد توانست طلسم شیطانی غصب فلسطین را بشکند. 

 

به گزارش خبرگزاری فارس، متن کامل سخنان مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه‌ای در اجلاس بین المللی « فلسطین نماد مقاومت، غزه قربانی جنایت » بدین شرح است؛

بسم الله الرّحمن الرّحیم

به شما میهمانان گرامی، علما و متفکران و سیاستمداران و مجاهدان که در چهارمین گردهمائی برای دفاع از فلسطین به جمهوری اسلامی ایران آمده‌اید خوشامد می‌گویم.
در فاصله‌ این اجلاس با اجلاس قبلی که در روزهای 15 تا 17 ربیع‌الاول سال 1427 هجری قمری در تهران تشکیل شد حوادث مهم و تعیین‌کننده‌ای اتفاق افتاده است که افق آینده را در قضیه‌ فلسطین روشن‌تر و وظایف ما را درباره‌ این مسئله‌ همچنان اصلیِ دنیای اسلام آشکارتر می‌سازد.
از جمله‌ این حوادث مهم، شکست شگفت‌آور نظامی و سیاسی اسرائیل در برابر مقاومت اسلامی در جنگ 33 روزه‌ لبنان در سال 1427 هجری‌قمری و ناکامی خفت‌‌آور رژیم صهیونیستی در جنگ 22 روزه‌ جنایتکارانه‌اش با مردم و دولت قانونی فلسطین در غزه است.
اکنون رژیم غاصب که چند دهه با ارتش و تسلیحات خود و با پشتیبانی نظامی و سیاسی امریکا، چهره‌ای مهیب و شکست‌ناپذیر نشان می‌داد، دو بار از نیروهای مقاومت که با اتکاء به خدا و مردم، بیش از اتکاء به سلاح و تجهیزات می‌جنگیدند، شکست‌خورده و با وجود تمرین‌ها و آماده‌سازی‌های نظامی و سازمان‌های عریض و طویل اطلاعاتی و حمایت بی‌دریغ امریکا و بعضی دولت‌های غربی و همدستی برخی منافقان جهان اسلام، انحلال، و شیب تند سقوط، و عدم کفایت خود در برابر موج نیرومند بیداری اسلامی را ظاهر ساخته است.
از سویی دیگر جنایاتی که در حادثه تاریخی غزه از مجرمان صهیونیست سر زد؛ کشتار وسیع مردم غیرنظامی، ویران کردن خانه‌های بی‌دفاع، سوراخ کردن سینه‌ کودکان شیرخوار، بمباران دبستان و مسجد، به‌کارگیری بمب‌های فسفری و برخی سلاح‌های ممنوع دیگر، بستن راه غذا و دارو و سوخت و دیگر نیازهای اولیه‌ مردم در مدتی نزدیک به دو سال، و بسی جنایات دیگر، ثابت کرد که غریزه‌ وحشیگری و جنایت در سران دولت جعلی صهیونیست، با دهه‌های آغازین فاجعه‌ فلسطین هیچ تفاوتی نیافته و همان سیاست و همان خویِ درندگی و بی‌رحمی که فاجعه‌های دیر یاسین و صبرا و شتیلا را پدید آورد، امروز هم بعینه بر ذهن و دل ظلمانی این طاغوت‌های زمان حاکم است که البته امروز با بهره‌گیری از پیشرفت فناوری، دایره‌ی جنایت بسی گسترده‌تر و فاجعه‌بارتر است.
چه آنان که با توهم شکست‌ناپذیری رژیم صهیونیست، شعار "واقع‌بینی " سر داده دست سازش و تسلیم در برابر غاصبان دراز کردند، و چه کسانی که به خیال باطل خود، نسل دوم و سوّم سیاستمداران صهیونیست را مبرّا از جنایات نسل اوّل دانسته، امید همزیستی سالم در کنار آنان را در دل پروراندند، اکنون باید به خطا خود پی برده باشند. اولاً: با موج بیداری امت مسلمان و بالیدن نهال مقاومت اسلامی، آن هیئت دروغین فرو ریخته و نشانه‌های ناتوانی و درماندگی در رژیم غاصب آشکار گشته است، و ثانیاً خوی تجاوزگری و بی‌شرمی از جنایت در گردانندگان آن رژیم همان است که در دهه‌های اوّل بود و هرگاه بتوانند یا گمان ببرند که می‌توانند، از هیچ جنایتی رویگردان نیستند.
اکنون 60 سال از اشغال فلسطین می‌گذرد. در این مدت همه‌ ابزارهای قدرت مادی در خدمت غاصبان قرار گرفته است؛ از پول و سلاح و فناوری، تا تلاش‌های سیاسی و دیپلماسی، و تا شبکه‌ عظیم امپراتوری خبری و اطلاع‌رسانی.
به‌رغم این تلاش شیطانی گسترده و حیرت‌آور، غاصبان و حامیان آنان نه تنها نتوانسته‌اند مسئله‌ مشروعیت رژیم صهیونیستی را حل کنند، بلکه این مسئله با گذشت زمان بغرنج‌تر هم شده است.
عدم تحمل رسانه‌های غربی و صهیونیستی و دولت‌های حامی صهیونیزم در برابرِ حتی طرح سؤال و تحقیق درباره هولوکاست که بهانه‌ غصب فلسطین بود، یکی از نشانه‌های این تزلزل و ابهام است. اکنون وضع رژیم صهیونیستی از همیشه‌ تاریخ سیاه خود در افکار عمومی جهان بدتر و پرسش از دلیل پیدایش آن جدّی‌تر است. اعتراض بی‌سابقه و خودجوش جهانی از شرق آسیا تا امریکای لاتین علیه آن رژیم و تظاهرات مردمی در 120 کشور جهان و از جمله در اروپا و در انگلیس که خاستگاه اصلیِ این شجره‌ خبیثه بود، و دفاع آنان از مقاومت اسلامی غزه و از مقاومت اسلامی لبنان در جنگ 33 روزه، نشان می‌دهد که یک مقاومت جهانی علیه صهیونیزم پدید آمده که در 60 سال گذشته هرگز تا این حد، جدی و حجیم نبوده است. می‌توان گفت مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین توانسته است وجدان جهانی را بیدار کند.
این درس بزرگی است، هم برای دشمنان امت اسلامی که خواسته‌اند با زور و سرکوب، دولتی و ملتی جعلی و فرمایشی بسازند و با مرور زمان، آن را به واقعیتی انکارناپذیر تبدیل کرده و چنین تحمیل ظالمانه‌ای را در جهان اسلام، عادی‌سازی کنند و هم برای امت اسلامی و بویژه جوانان غیور و وجدان‌های بیدار آن، تا بدانند که مجاهدت در راه بازگرداندن حق پایمال‌شده، هرگز ضایع نمی‌شود و وعده‌ی خداوند راست است که فرمود:
أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ. الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بغَیْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ ببَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ.
و قال تعالی: إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ، و قال عزوجل: وَ لَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ، و قال: وَعْدَ اللَّهِ لا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ، و قال عز من قائل: فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ ذُو انتِقامٍ و کدام وعده از این وعده الهی صریح‌تر که فرمود: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ.
مغالطه‌ بزرگی که در قضیه‌ فلسطین بر ذهن برخی از دست‌اندرکاران چنگ انداخته این است که کشوری بنام اسرائیل یک واقعیت 60 ساله است و باید با آن کنار آمد. من نمی‌دانم اینها چرا از واقعیت‌های دیگری که در برابر چشم آنان است درس نمی‌گیرند؟ مگر کشورهای بالکان و قفقاز و آسیای جنوب غربی پس از 80 سال بی‌هویتی و تبدیل به بخش‌هایی از شوروی سابق، بار دیگر هویت اصلی خود را باز نیافتند؟
چرا فلسطین که پاره‌ی تن جهان اسلام است نتواند بار دیگر هویت اسلامی و عربی خود را بازیابد؟ و چرا جوانان فلسطینی که در شمار باهوش‌ترین و مقاومترین جوانان عربند نتوانند اراده‌ خود را بر این واقعیتِ ظالمانه فائق گردانند؟
مغالطه‌ بزرگ دیگر آن است که گفته شود تنها راه نجات ملت فلسطین، مذاکره است! مذاکره با چه کسی؟ با رژیم غاصب و زورگو و گمراهی که جز به زور، به هیچ اصل دیگری معتقد نیست؟ آنان که به این بازیچه و فریب خود را دلخوش کردند چه به دست آوردند. آنچه آنها به عنوان حکومت خودگردان از صهیونیست‌ها گرفتند، با صرفنظر از ماهیت تحقیرآمیز و اهانت‌بار آن، اولاً با هزینه‌ سنگینِ اعتراف به مالکیت رژیم غاصب بر تقریباً سراسر فلسطین تمام شد، ثانیاً همان حکومت نیم‌بند و دروغین را هم با بهانه‌های واهی در مواردی زیر پای خود لگد کوب کردند؛ محاصره‌ یاسر عرفات در ساختمان مدیریتش در رام‌الله و انواع تحقیر و تذلیل او حادثه‌ای نیست که فراموش شود.
ثالثاً: چه در زمان عرفات و چه بویژه پس از او با مسئولان حکومت خودگردان مانند رؤسای کلانتری‌های خود رفتار کردند که وظیفه‌شان تعقیب و دستگیری مجاهدان فلسطینی و محاصره‌ اطلاعاتی و پلیسی آنهاست، و بدین‌ صورت تخم کینه را در میانه‌ گروه‌های فلسطینی پاشیدند و آنها را به جان یکدیگر انداختند.
و رابعاً: همان اندازه دستاورد ضعیف هم فقط به برکت جهاد مجاهدان و مقاومت غیور مردان و زنان تسلیم‌ناپذیر بود. اگر انتقاضه‌ها رخ نمیداد صهیونیست‌ها با وجود تنازل پی‌درپی رؤسای سنتی فلسطین در برابر آنها، همین اندازه را هم هرگز به آنان نمی‌دادند.
یا مذاکره با امریکا و انگلیس که بزرگترین گناه را در ایجاد و حمایت از این غده‌ سرطانی مرتکب شده‌اند؟ و خود پیش از آنکه میانجی باشند طرف دعوایند؟ دولت آمریکا هیچگاه حمایت بی‌قید و شرط خود از رژیم صهیونیست و حتی از جنایت‌های آشکار آن از قبیل ماجرای اخیر غزه را متوقف نکرده است.
حتی رئیس‌جمهور جدید آمریکا هم که با شعار تغییر در سیاست‌های دولت بوش بر سر کار آمده است، از تعهد بی‌قید و شرط به امنیت اسرائیل دم می‌زند، یعنی دفاع از تروریسم دولتی، دفاع از ظلم و زورگوئی، دفاع از قتل عام صدها مرد و زن و کودک فلسطینی در 22 روز، این یعنی همان کژراهه‌ دوران بوش و نه چیزی کمتر.
مذاکره با مجامع وابسته به سازمان ملل هم یک رویکرد عقیم دیگر است. سازمان ملل شاید در کمتر نمونه‌ای همچون مسئله‌ی فلسطین، مورد آزمونِ افشاگر و رسواکننده قرار گرفته باشد.
شورای امنیت، یک روز اشغال فلسطین به وسیله‌ گروه‌های تروریست جرّار را سریعاً به رسمیت شناخت و نقشی اساسی را در پیدایش و تداوم این ظلم تاریخی بازی کرد، و پس از آن چندین دهه همواره در برابر نسل‌کشی‌ها، آواره‌سازیها، جنایت‌های جنگی و انواع جرایم گوناگون دیگر آن رژیم، سکوت رضایت‌آمیز کرد، و حتی هنگامی ‌که مجمع عمومی رأی به نژادپرست‌ بودن صهیونیسم داد، نه تنها با آن همراهی نکرد، که در عمل 180 درجه با آن فاصله گرفت. کشورهای زورگوی عالم که برخوردار از عضویت دائم در شورای امنیت‌اند از این مجمع جهانی همچون ابزار استفاده میکنند.
نتیجه آنکه نه تنها این شورا به کار امنیت در جهان کمکی نمی‌کند بلکه هرجا که قرار است مفاهیمی همچون حقوق ‌بشر یا دموکراسی و امثال آن، وسیله‌‌ زیاده‌طلبی و سلطه‌ بیشتر آنان گردد،‌ به کمک ایشان می‌شتابد و بر کارهای نامشروع آنان پوششی از فریب و دروغ می‌افکند.
نجات فلسطین با دریوزگی از سازمان ملل یا از قدرت‌های مسلّط و به طریق اولی از رژیم غاصب به دست نمی آید، راه نجات فقط ایستادگی و مقاومت است، با توحید کلمه‌ فلسطینیان و کلمه‌ توحید که ذخیره‌ بی‌پایان حرکت جهادی است.
ارکان این مقاومت،‌ از سویی گروه‌های مجاهد فلسطینی و آحاد مردم مؤمن و مقاوم فلسطین در داخل و خارج آن کشورند؛ و از سوئی دیگر، دولت‌ها و ملت‌های مسلمان در سراسر جهان، بویژه عالمان دینی و روشنفکران و نخبگان سیاسی و دانشگاهیان. اگر این دو رکن مستحکم در جای خود قرار گیرند، بی‌شک وجدان‌های بیدار و دلها و اندیشه‌هایی که افسون تبلیغات امپراتوری خبری استکبار و صهیونیزم، آنها را مسخ نکرده،‌ در هر نقطه‌ عالَم به یاری ذی‌حق و مظلوم خواهند شتافت و دستگاه استکبار را در برابر طوفانی از اندیشه و احساس و عمل قرار خواهند داد.
نمونه‌ این حقیقت را طی روزهای اخیر مقاومت پرشکوه غزه همه دیدیم. گریه‌ رئیس غربی یک سازمان خدماتی بین‌المللی در برابر دوربین رسانه‌ها، اظهارات همدردانه فعالان سازمان‌های بشردوستانه، تظاهرات بزرگ و صمیمی مردم در قلب پایتخت‌های اروپایی و شهرهای امریکا، اقدام شجاعانه‌ رؤسای چنددولت در امریکای لاتین، همه و همه نشانه‌ی آن است که دنیای غیرمسلمان نیز هنوز به دست نیروهای شرآفرین و فسادآفرین ـ که نام قرآنی آنها شیطان است ـ به طور کامل تسخیر نشده و هنوز میدان برای جولان حقیقت،‌ باز است.
آری،‌ مقاومت و صبر مجاهدان و مردم فلسطین و حمایت وکمک همه‌جانبه به آنان از سراسر کشورهای اسلامی خواهد توانست طلسم شیطانی غصب فلسطین را بشکند. انرژی عظیم امت اسلامی میتواند مشکلات جهان اسلام و از جمله، مشکل حاد و فوری فلسطین را حل کند.
اکنون خطاب من به شما برادران و خواهران مسلمان است در سراسر جهان و نیز به همه‌ وجدان‌های بیدار از هر کشور و ملت همت کنید و طلسم مصونیت جنایتکاران صهیونیست را بشکنید. سران سیاسی و نظامی رژیم غاصب را که در فاجعه‌ غزه نقش‌آفرین بودند به پای میز محاکمه بکشانید و به مجازاتی که عدل و عقل حکم می‌کند برسانید. این اولین قدمی است که باید برداشته شود. سران سیاسی و نظامی رژیم غاصب باید محاکمه شوند. اگر جنایتکار مجازات شود، راه جنایت برای آنان که انگیزه و جنون آن را دارند ناهموار خواهد شد. آزاد گذاشتن عاملان جنایت‌های بزرگ، خود عامل و مشوق جنایت‌های دیگر است. اگر امت اسلامی پس از جنگ 33 روزه‌ لبنان و آن‌ فاجعه‌آفرینی‌های دهشتناک، مجازات صهیونیست‌های فاجعه‌آفرین را بجدّ مطالبه می‌کرد، اگر این مطالبه‌ بحق پس از به خاک و خون کشیدن کاروان‌های عروسی در افغانستان و پس از جنایات بلک‌واتر در عراق و پس از رسوایی‌های سربازان آمریکایی در ابوغریب و غیر آن صورت می‌گرفت، امروز ما شاهد کربلای غزه نمی‌بودیم.
ما دولت‌ها و ملت‌های مسلمان در آن قضایا وظیفه‌ای را که قانون عقل و عدل بدان حکم می‌کرد انجام ندادیم و نتیجه آن چیزی است که امروز شاهد آنیم.
جای تأسف عمیق است که برخی از دولت‌ها و سیاستمداران جهانی، از مقولات اخلاقی و قضاوت وجدانی بشری، سخت بیگانه‌اند. برای آنها قتل‌عامِ بیش‌از 1350نفر و زخمی کردن حدود 5500 نفر مردم بی‌‌سلاح و بسیاری کودک در ظرف 22 روز در غزه، هیچ حساسیتی برنمی‌انگیزد؛ قاتلان و مجرمان نه تنها مجازات نمی‌شوند، که پاداش هم می‌گیرند.
امنیت رژیم سفاک یک امر قدسی که باید در هر حال از آن دفاع کرد به شمار می‌آید و طرف مظلوم، چه دولتی که با رأی قاطع مردم بر سر کار آمده و چه مردمی که آن دولت را بر سر کار آورده‌اند،‌ متهم و محکوم می‌شوند. این است حکم دیوان سیاستی که با اخلاق و وجدان و فضیلت، نسبتی ندارد و آبش با آن به یک جو نمی‌رود. این دولت‌ها هنگامی که نفرت عمیق افکار عمومی را از خود مشاهده می‌کنند، بی آنکه علت آشکار آن را ببینند، به سراغ باز هم سیاست‌ورزی می‌روند و این چرخه‌ معیوب همچنان ادامه می‌یابد.
برادران و خواهران عزیز در همه‌ی جهان اسلام ! از تجربه‌ها درس بگیریم.
امت بزرگ ما امروز به برکت بیداری اسلامی، دارای قدرت عظیمی است. کلید حل مشکلات فراوان کشورهای اسلامی، در دست همت و یکپارچگی این مجموعه‌ شگرف است، و مسئله‌ فلسطین، فوری‌ترین مسئله‌ جهان اسلام است.
گاهی شنیده می‌شود که کسانی می‌گویند: فلسطین یک مسئله‌ عربی است. این سخن به چه معنی است؟ اگر مقصود آن است که عرب، احساسات خویشاوندانه‌تری دارد و مایل است خدمت و مجاهدت بیشتری تقدیم کند،‌ این چیز پسندیده‌ای است و ما به آن تبریک می‌گوییم. ولی اگر معنی این سخن آن است که سران برخی کشورهای عربی به ندای یا للمسلمین مردم فلسطین کمترین توجهی نکنند و در قضیه‌ مهمی مانند فاجعه‌ غزه با دشمن غاصب و ظالم همکاری کنند و بر سر دیگران که ندای وظیفه، آرامشان نمی‌گذارد فریاد بکشند که شما چرا به غزه کمک می‌کنید.
در این صورت هیچ مسلمانی و هیچ عربی غیور و با وجدانی این سخن را نمی‌پذیرد و گوینده‌ آن را از سرزنش و تقبیح معاف نمی‌سازد. این همان منطق اخزم است که پدر خود را کتک می‌زد و اگر کسی دخالت می‌کرد بر سر او فریاد می‌کشید؛ پس از او هم پسرش آن پدر بزرگ را به باد مشت و کتک می‌گرفت و این در زبان عربی مَثَل شد که: انَّ بَنیَّ رمّلونی بالدّم شِنشِنةٌ اَعرِفُها من اَخزَم
کمک همه جانبه به مردم فلسطین و حمایت کامل از آنان واجب کفایی بر همه‌‌ مسلمانان است. دولت‌هایی که به جمهوری اسلامی ایران و برخی دیگر از کشورهای مسلمان به خاطر کمک به فلسطین خرده میگیرند، خود متحمل این کمک و حمایت شوند تا تکلیف اسلامی از دیگران ساقط شود،‌ و اگر همت و توان و شجاعت آن را ندارند، بهتر است به جای خرده‌گیری و کارشکنی، قدرشناسِ اقدامات مسئولانه و شجاعانه‌ دیگران باشند.
حضار محترم شما که در این گردهمائی حضور یافته اید، در مسئله‌ی فلسطین صاحبنظر و اندیشه‌ورید. وظیفه‌ی تاریخی امروز ما تکرار سخنان و تئوریهای ناتوانِ گذشته نیست، بلکه ارائه‌ی راهکاری است که فلسطین را از زیر ستم رژیم صهیونیستی آزاد کند. پیشنهاد ما یک راهکار کاملاً منطبق بر مردمسالاری است که میتواند منطق مشترک همه‌ی افکار جهانی باشد. آن پیشنهاد این است که همه‌ی صاحبان حق در سرزمین فلسطین اعم از مسلمان و مسیحی و یهودی در یک همه‌پرسی، ساختار نظام خود را انتخاب کنند و همه‌ی فلسطینی هائی که سالها مشقت‌ آوارگی را تحمل کرده اند نیز در این همه‌‌پرسی شرکت کنند.
دنیای غرب باید بداند که نپذیرفتن این راه حل نشانه‌ی پایبند نبودن به دموکراسی است که پیوسته از آن دم میزنند و این آزمون افشاگر دیگری
بر علیه آنان خواهد شد.
آزمون قبلی آنان نیز در فلسطین بود که نتیجه‌ی انتخابات کرانه‌ی باختری و غزه را که روی کارآمدن دولت حماس بود نخواستند بپذیرند. کسانی که دموکراسی را تا جائی می پذیرند که نتائج آن مطلوب آنان باشد، جنگ‌طلب و ماجراجویند و اگر از صلح دم میزنند جز دروغ و فریب نیست.
اکنون مسأله‌ی بازسازی غزه یکی از فوری‌ترین مسائل فلسطین است، دولت حماس که منتخب اکثریت قاطع فلسطینیان است و حماسه‌ی مقاومتش در ناکام گذاشتن رژیم صهیونیستی، درخشانترین نقطه در تاریخ صد ساله‌ی اخیر فلسطین است، باید مرکز همه‌ی فعالیتهای مربوط به بازسازی قرار گیرد. شایسته است که برادران مصری راه کمک‌ها را باز کنند و بگذارند که کشورها و ملتهای مسلمان به وظیفه‌ی خود در این مهم عمل کنند.
در پایان یاد شهیدان جنگ 22 روزه را که با خون خود غزه‌ی فلسطین را به عزت اسلام و عرب مبدل کردند گرامی میدارم و برای آنان طلب مغفرت و رحمت میکنم. و نیز به همه‌ی شهیدان فلسطین و لبنان و عراق و افغانستان و همه‌ی شهیدان اسلام و به روح مطهّر امام راحل عظیم الشأن درود میفرستم.
از خداوند متعال عزت اسلام و مسلمین و نزدیکی هر چه بیشتر ملتهای مسلمان به یکدیگر و بیداری روزافزون دنیای اسلام را مسألت میکنم.
والسلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته

بازخوانی واقعه ۱۴ اسفند ۵۹

چکیده: از مأمورین انتظامی درخواست کمک کردم . گفتند سرت را پایین بگیر.
چیزی در گردنم انداخته بودند که داشتم خفه می‌شدم . هنوز هم مرا با مشت و لگد می‌زدند و جیبم پاره شده بود و تمام محتویات آن به سرقت رفته بود . در آنجا پنج تن از نمایندگان عضو نهضت آزادی را دیدم و از لاعلاجی به آنها متوسل شدم ، ولی آنها گفتند :
گذشت کنید به هر حال در یک اجتماع سخنرانی این امور پیش می‌آید . شما بفرمایید منزلتان ، گفتم : جرم من چه بوده است که چنین مجازات شده‌ام ؟ 

 

بازخوانی واقعه 14 اسفند1359 دانشگاه تهران 


کجا جمع شویم؟
به منظور ایجاد هماهنگی‌های لازم جلسات متعددی دردفتر ریاست جمهوری تشکیل شده است، به گفته یکی از اعضای دفتر، دستور یکی از آخرین جلسات، طرح سخنرانی بنی‌صدر بوده که می‌باید از مصدق دفاع کند. علاوه بر این، محل برگزاری نیز باید مشخص می‌شد. گزینه‌هایی که وجود داشت، عبارت بودند از:
1- احمدآباد ( سرمزار مصدق ) 2- میدان آزادی 3- دانشگاه تهران
سرانجام مسعودی ( از اعضای دفتر بنی‌صدر ) می‌گوید:
نظر دفتر این است که اولا در میدان آزادی نمی‌توان حفاظت برقرار کرد و در احمدآباد هم مردم نمی‌توانند شرکت کنند. او پیشنهاد می‌کند مراسم در دانشگاه تهران باشد و سایرین هم می‌پذیرند.
پلیس تهران در بند اول گزارش خود به دادستانی متذکر شده که در جلسه‌ای که طبق دعوت دفتر ریاست جمهوری و با شرکت سرهنگ لاهوتی معاون شهربانی در مورد برگزاری مراسم سخنرانی تشکیل شد پس از طرح و بررسی، اعضا بر این رأی بودند که دانشگاه تهران به دلیل محصور بودن محل مناسبی نیست و پیشنهاد شده بود سخنرانی به محل مثل امجدیه منتقل شود ولی نمایندگان دفتر ریاست جمهوری نپذیرفتند.
مسعودی دلیل این پیشنهاد پلیس را در دست گرفتن عنان و اختیار جلسه، دانسته می‌گوید : ولی ما تسلیم نمی‌شویم و باید در دانشگاه باشد .
دست نزنید !!
دکتر سیدابوالحسن بنی‌صدر رئیس جمهوری پیش از ظهر روز پنج شنبه 14 اسفند، سال روز وفات دکتر مصدق با نثار دسته گلی بر آرامگاه وی در روستای احمدآباد نسبت به وی ادای احترام می‌کند . علاوه بر رئیس جمهور از بامداد پنج شنبه طبقات مختلف مردم و مقامات مملکتی از جمله معین فر، صباغیان، بازرگان، سحابی همچنین دکتر سنجابی و داریوش فروهر با نظم خاص وارد آرامگاه مصدق می‌شوند و با نثار دسته‌های گل بر مزار وی فاتحه می‌خوانند. بنی‌صدر پس از دیدار با خانواده دکتر مصدق برای حضور در مراسم سخنرانی به تهران باز می‌گردد .
هنگامی که رئیس جمهور به دانشگاه می‌رسد، ساعتش دو و چهل و پنج دقیقه بعدازظهر را نشان می‌دهد. او به اتفاق همراهانش به اتاقی در کتابخانه مرکزی می رود. به هنگام ورود رئیس جمهور به دانشگاه یکی از خانم‌های بی حجاب حلقه گلی از قبل تهیه کرده بود، به گردن رئیس جمهور می‌اندازد و با نیم خیز فرنگی مآبانه‌ای دست رئیس جمهور را به گرمی می‌فشارد.
در این هنگام حزب‌اللهی ها که از کف و سوت ممتد حضار به ستوه آمده بودند ، فریاد می‌زدند . دست نزنید، شب هفت شهداست ، النگوهاتان می‌شکند .
خبرنگار روز انقلاب اسلامی ارگان بنی‌صدر، در گزارش خود عده‌ای را توصیف می‌کند که از ساعت 12 ظهر با در دست داشتن عکس و پلاکارد به دادن شعارهای تحریک کننده مشغول بوده‌اند و همانطور که گرد دانشگاه حرکت می‌نمودند ، رئیس جمهور را در کتابخانه دیده همانجا متوقف شده‌اند.
بنی‌صدر می‌افزاید، آنها در حالی که عکس کسی را در دست داشتند ،‌مقابل پنجره اتاق شعار می‌دادند و ناسزا می‌گفتند . این افراد تا ساعت30/5 که برای سخنرانی رفتم حضور داشتند و به رئیس جمهور منتخب مردم می‌گفتند : سپه سالار پینوشه ، ایرانی شیلی نمی‌شه بعضی به من گفتند ، این ها همان القائات حزب منحوس (جمهوری اسلامی) است .
همه چیز سازمان یافته است .
مراسم آغاز می‌شود . ابتدا تلاوت آیاتی از قرآن ، سپس پخش قسمتی از سخنرانی آیت‌الله طالقانی که در 14 اسفند 57 بر مزار مصدق ایراد شده ، و پس از پخش جملات و عباراتی از دکتر مصدق که در زمینه استقلال، آزادی و نفی وابستگی می‌باشد .
به گزارش کیهان جمعیت در حالی که مرتکب شعارهای:
چوب ، چماق ، شکنجه دیگر اثر ندارد
حزب چماق بدستان در پیشگاه ملت ‌، افشا باید گردد زندانی سیاسی ، آزاد باید گردد
و کف و سوت‌های ممتد به هنگام پخش سخنرانی مصدق ابراز احساسات می‌کنند .
گزارشگر انقلاب اسلامی به ذکر احوالات یک گروه تقریبا 200 نفری می‌پردازد که نیم ساعت قبل از سخنرانی در حالی که پلاکاردی که نشان و شعار حزب‌الله روی آن نقش بسته در دست دارند ، به طور سازمان یافته و با دادن شعار وارد محوطه دانشگاه می‌شوند .
در دست این عده عکس‌هایی از رهبران حزب جمهوری اسلامی و دست نوشته‌هایی چون «اول سپه سالاری، بعداً تاج گذاری» دیده می‌شود . این گروه پس از ورود به دانشگاه به سمت خیابان شرقی زمین چمن حرکت می‌کنند.
این گروه مخالف بنا به گزارش کیهان پلاکاردها و عکس‌های متعددی از دکتر مصدق در حین تنظیم و بوسیدن دست ثریا همسر شاه و صباغیان در حین فشردن دست و تعظیم در برابر هویدای معدوم را در دست دارند
و شعارهایی با این عنوان می‌دهند :
جمهوری اسلامی ، راه مصدق نمی‌ره
تا مرگ شاه دوم نهضت ادامه دارد
اینها بودند می‌گفتند ، بختیار سنگرت را نگهدار
عزت‌الله سحابی این جمعیت را به عمل خلاف قانون حمل پلاکارد متهم می‌کند ، چرا که از قبل اعلام شده بود، هیچ کس حق آوردن پلاکارد با خود را ندارد . وی این کار مخالفین را نشانه آمادگی و تدارک فراوان ایشان می‌داند .
مجاهدین در برابر چماقداران
کیهان می‌نویسد : اکثر شرکت کنندگانی که در جلو و شرق زمین نشسته‌اند ، دختران و پسران محصل بین سنین 14 تا 18 سال تشکیل می‌دهند و نظمی که در شعارها، نشستن، حرکات و تهاجم از خود نشان می‌دهند، نشان گر یک نظم تشکیلاتی است . به نظر می‌آید اینان از اعضای میلیشیا سازمان مجاهدین خلق باشند .
حدود 40 نفر با روپوش‌های غالبا به رنگ سورمه‌ای به طور منظم نشسته‌اند و در پلاکاردهایی با عناوین زیر در دست دارند ( البته احتمالا این پلاکاردها از چشمان تیزبین سحابی به دور مانده‌اند):
چوب ، چماق ، شکنجه ، دیگر اثر ندارد
مسلمان به پا خیز ، حزب شده رستاخیز
علاوه بر این پلاکاردهایی با عنوان :
درود بر مصدق ، سلام بر آزادی و پوستری از شریعتمداری به چشم می‌خورد .
فقط مردم !
ساعت 40/3 سخنرانی با قرار گرفتن بنی‌صدر در جایگاه شروع می‌شود ، در حالی که در خیابان‌های ضلع جنوبی و شرقی زمین چمن همچنان شعارهایی موافق و مخالف داده می‌شود و عده‌ای هم با بحث با یکدیگر مشغولند .
به گزارش کیهان، چند دختر چادری که در میان زمین چمن پلاکاردهایی از سخنان امام بر ضد ملی گرایی و عکس‌هایی از امام در دست دارند ، مورد یورش جوانی قرار می‌گیرند. وی پلاکاردها و عکس امام را پاره پاره کرده، به هوا پرتاب می‌کند و جمعیت هم با کف زدن او را تشویق می‌کنند.
فریاد «بنی‌صدر ، بنی‌صدر ، بلندگو را قطع کردند» از جانب میلیشیا به گوش می‌رسد. بنی‌صدر از پلیس استمداد می‌جوید تا چماق داران را از دانشگاه بیرون کند. ولی پلیس نه باتون دارد و نه تجهیزات .
بنی صدر اذعان می‌کند کاری از پلیس ساخته نیست و به مخالفان اخطار می‌کند که اگر مأمورین انتظامی از عهده دستگیری‌ آن‌ها بر نیایند ، این کار را به مردم خواهد سپرد .
بنی صدر افشا کن !
رئیس جمهور از بالای جایگاه به حضار نه چندان آرام ! می‌نگرد. دختران و پسران و سپس جمعیت فریاد می‌زنند :
مراسم را حزب ( حزب جمهوری اسلامی ) به هم می‌زند
نصر من الله و فتح قریب ، مرگ بر این حزب مردم فریب چماقدار ، چماقدار مرگت فرا رسیده
مرگ بر بهشتی
بنی‌صدر ، بنی‌صدر افشا کن ، بهشتی را رسوا کن
یک سرگرد شهربانی نیز نزد رئیس جمهور آمده با حالت گریه می‌گوید: ما هیچ وسیله‌ای نداریم . رئیس جمهور هم از مردم می‌خواهد اطراف این جمعیت چماقدار را خالی کنند و با حفظ آرامش و بدون زد و خورد آنها را از دانشگاه بیرون کنند .
جمعیت با شعارهای:
کیش ، کیش ، چماقدار و مرگ بر بهشتی به طرف آنها می‌روند .
چماقداران به گفته گزارشگر انقلاب اسلامی به سمت در شرقی دانشگاه فرار می‌کنند . جمعیت هر تعداد را که می‌توانند دستگیر می‌کنند و به سمت محل استقرار مأمورین انتظامی می‌برند . در این میان عده‌ای افراد را کتک می‌زنند. وی وسایل به دست آمده از دستگیر شدگان را در یک قبضه سلاح کمری و تعداد زیادی چاقو ، دشنه ، زنجیر و تیغ و به همراه کارت‌های عکس‌دار از نیروهای ویژه نخست وزیری، کمیته، حزب جمهوری اسلامی و سپاه عنوان می‌کند.
تعدادی از کارت‌ها و برگه‌های شناسایی به تریبون می‌رسد. رئیس جمهور آنها را به جمعیت نشان داده و متعلق به کمیته، حزب جمهوری اسلامی و می‌خواند .
جمعیت شعار می‌دهند :
مرگ بر بهشتی سردسته چماقداران بهشتی

در ضلع غربی و جلوی جایگاه عده‌ای پا بر زمین می‌کوبند و فریاد می‌زنند :
بنی‌صدر ، بنی‌صدر حکم جهادم بده

سزای چماقداری !
مهدی بهنیا سرپرست مرکز تلفن بین‌المللی اداره مخابرات ، یکی از مضروبان حادثه 14 اسفند است:
در ضلع شرقی مقابل دانشکده ادبیات بودم . گروه قلیلی حدود صد نفر که اغلب جوان بودند، شعارهای تحریک کننده علیه روحانیت می‌دادند و پلاکاردی در دست داشتند که علناً روحانیت و شخصیت‌های مذهبی را مورد اهانت قرار می‌داد.
من آنها را دعوت به آرامش کردم تا بتوانم سخنان رئیس جمهوری را بشنوم. ناگهان دور من حلقه زدند . می‌گفتند این ریشو است. حتما حزب‌اللهی است. جبیب‌هایم را خالی کردند . دفترچه تعاونی اداره را از جیبم بیرون آوردند . می‌گفتند او عضو انجمن اسلامی مخابرات است، او را بزنید . همه آنها به جان من افتادند و سخت مرا کتک زدند . یکی گفت ، آخوند است و عمامه‌اش را برداشته . در این میان از یکی از مأمورین شهربانی که در این نزدیکی بود کمک خواستم ، اما نتوانست کاری بکند .
خبرنگار کیهان می‌گوید : آن دسته از پسرهایی که کنار دیوار ضلع شرقی مستقر بودند ، از دیوار بالا رفتند .
پایینی‌ها کسانی که ریش و اورکت سبز داشتند و به شهادت برخی دیگر دو تن از خواهران را نیز می‌گرفتند در حالی که با مشت و لگد صورتشان را نشانه می‌گرفتند ، آنها را به دوستان خود در بالای دیوار می‌سپردند.
و بهنیا ادامه می‌دهد :
مرا به طرف دیوار کنار چمن هل دادند و در حالی که لباسم از تنم جدا شده بود از یک دیوار دو متری پایین انداختند . در پایین نیز عده‌ای دیگر به سختی مرا کتک زدند . یکی از آنها با مشت محکم به چشمم کوبید که عینکم روی صورتم شکست . از مأمورین انتظامی درخواست کمک کردم . گفتند سرت را پایین بگیر.
چیزی در گردنم انداخته بودند که داشتم خفه می‌شدم . هنوز هم مرا با مشت و لگد می‌زدند و جیبم پاره شده بود و تمام محتویات آن به سرقت رفته بود . در آنجا پنج تن از نمایندگان عضو نهضت آزادی را دیدم و از لاعلاجی به آنها متوسل شدم ، ولی آنها گفتند :
گذشت کنید به هر حال در یک اجتماع سخنرانی این امور پیش می‌آید . شما بفرمایید منزلتان ، گفتم :
جرم من چه بوده است که چنین مجازات شده‌ام ؟
گفتند : بگویید چه کسی این کار را کرده است ؟
به آنهاگفتم : شما که خود شاهد بودید چه کسی گفت چنین بر سر و جان من بی پناه بتازید . من چه گناهی جز دعوت به آرامش برای امکان استماع سخنان رئیس جمهور داشتم ؟ آیا داشتن ریش گناه من است ؟ این آقایان که جوابی نداشتند ، راه خود را گرفتند و بی تفاوت رفتند . البته عزت‌ا.... سحابی در جای دیگر ، به این سؤال جواب می‌دهد : بعضی وقت‌ها خیلی شلوغ بود ، طبعا افرادی را هم اشتباهی می‌گرفتند .

تحصن، ‌تحصن، تحصن
جمعه 15 اسفند
گروهی که به دستگیری معترضین سخنرانی روز گذشته دانشگاه تهران اعتراض داشتند ، دست به تحصن در دانشگاه زدند و پس از آن در حالیکه شعار می‌دادند دست به راهپیمایی زدند ( کیهان )

شنبه 16 اسفند
ساعت 10 صبح روحانیون و طلاب و جمعی از اهالی قم بعد از پایان درس حوزه‌ علمیه در مسجد اعظم این شهر دست به راهپیمایی زدند و ضمن حمایت از متخصصین در دانشگاه تهران ، حوادث روز پنج شنبه را محکوم کردند . (کیهان)
ساعت 30/9 صبح ، پس از درس حوزه علمیه گروه‌های بی شماری از طلاب در حالی که راهپیمایی می‌کردند ، به طرف منزل حضرت آیت‌الله العظمی گلپایگانی حرکت نمودند .
ساعت 10 صبح کسبه قم در حالی که عکس‌هایی از رئیس جمهور و امام را در دست داشتند و شعار می‌دادند بنی‌صدر بنی‌صدر خدانگهدار توست پشت سر روحانیون حرکت می‌کردیند و روحانیون که بیش از 4 هزار نفر بودند در مقابل منزل آیت‌الله گلپایگانی متحصن شدند . منزل آیت‌الله گلپایگانی معمولا محل مخالفین دکتر بهشتی و حزب جمهوری اسلامی است . مردم همه در خیابان‌ها به راهپیمایی پرداختند و شعار می‌دادند :
ما پیرو قرآنیم ، ما حزب ( جمهوری اسلامی ) نمی‌خواهیم .

یک شنبه 17 اسفند
از صبح بازارهای قم و کاشان به نشانه اعتراض به وقایع دانشگاه تعطیل شد .

ایران شیلی ، نشد !
به دنبال تحقیقاتی که پس از این واقعه انجام گرفت ، دادگستری اعلام کرد ، واقعه 14 اسفند دانشگاه تهران یکی حرکت سازمان یافته و از پیش طراحی شده علیه انقلاب اسلامی و خط امام بوده است ، چند ماه پس از این حادثه مجلس شورای اسلامی رأی به استیضاح ابوالحسن بنی‌صدر داد و امام خمینی نیز رأی مجلس را تنفیذ نمود و خط امام بر بنی‌صدر چیره گشت .
در مرداد ماه 1360 ، بنی‌صدر با لباس مبدل و آرایش زنانه به همراه مسعود رجوی از ایران گریخت . هر چند دیگر بهشتی نبود تا طعم شیرین پیروزی خط امام را بچشد .

*محمد حسن روزی طلب پژوهشگر سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی

۱۴ اسفند ۵۹

پس از انتخاب بنی‏صدر به ریاست جمهوری، وی درصدد حذف نیروهای انقلابی‏ای بود که پس از اشغال لانه جاسوسی آمریکا، به عنوان نیروهای خط امام متشکل شده بودند. ولی تحولات جنگ، موقعیت را برای بنی‏صدر و تحقق اهداف سیاسی او دشوار کرد. او می‏خواست با خاتمه دادن جنگ مورد حمایت غرب قرارگیرد و همچنین با بهره‏گیری از اهرم‏های مختلف، حمایت مردم را به خود جلب نماید. غلی‏رغم تلاش‏های بنی‏صدر در سازمان‏دهی ارتش و اجرای عملیات نظامی به منظور کسب پیروزی سیاسی - نظامی، این اقدامات با شکست و ناکامی همراه شد. لیکن این ناکامی وی، برنامه‏های دیگری را پیش‏روی نیروهای شناخته شده مخالف نظام قرار داد. در این روند، حادثه 14 اسفند در دانشگاه تهران، نشانه سرفصل جدیدی از تلاش ضد انقلاب در داخل کشور محسوب می‏شد.
در این روز و در ادامه دشمنی‏های بنی صدر و گروهک ضدانقلاب منافقین با یاران اصیل امام خمینی(ره) و نظام جمهوری اسلامی، در مراسمی که به مناسبت سالروز درگذشت دکتر محمدمصدق در دانشگاه تهران برگزار شده بود، بنی‏صدر در سخنرانی خود، به شخصیت‏های انقلاب و نهادهای انقلابی توهین نمود و در راستای اهداف استکبار جهانی سخن راند که با اعتراض امت حزب‏اللَّه مواجه گردید. پس از آن گارد شخصی بنی‏صدر و منافقان مسلح طی یک برنامه از پیش تنظیم شده، به دستور بنی‏صدر، به مردم انقلابی حمله کرده و گروه بی‏شماری را زخمی و دستگیر نمودند. این حادثه منجر به وقوع حوادث و رخدادهایی شد که سرانجام منتهی به درگیری مسلحانه در داخل کشور و در نهایت شکست ضد انقلاب و حذف آنها از صحنه سیاسی شد.

گویا خوابیم

گویا خوابیم! آیا نمى شود از این خواب بیدار شویم! چه خوب است در هر شهرى و دهى و مجتمعى، همانخانه هاى مجّانى براى فقرا و مساکین باز شود، مثلاً اگر صد هزار نفر روزى حداقل یک تومان بدهند تا براى فقرا صرف شود، خدا مى داند چه قدر افراد را مى توان با آن تأمین کرد!
در عرب هاى بادیه نشین و دهات و روستاهاى عراق و نیز بین نجف وکربلا قبلاً در هر یک فرسخ ـ و یا کمتر و بیشتر ـ یک مُضیف(1) بود که از رهگذران و زایران پذیرایى مى کردند، حتّى اگر انسان در آن جا یک وعده نهار یا شام نمى خورد، ناراحت مى شدند. هرکس به اندازه ى وُسع خود، مُضیف خود را اداره مى کرد، بعضى گوسفند مى کشتند، عدّه اى مرغ و خروس و...

از مکارم اخلاق هرچه به ما به ارث رسیده بود، از دست دادیم. به فکر جمع آورى پول و مال و لوازم غیرضرورى زندگى شدیم و دست از انفاقات برداشتیم.
شخصى مى گفت: عمویم یا پدرم در عشّار ـ نزدیکى بصره ـ در محلّى مُضیف دارد، هر سال صد طغار جو براى مخارج مُضیف کنار مى گذارد، به طورى که اگر محصولش هشتاد طغار باشد، بیست طغار تهیّه مى کند و به آن اضافه مى کند، هر چند قرض بگیرد. اگر گوشت یا خرما و یا ماست و یا دوغ هم بود، به آن ضمیمه مى کند.
بنده یکى دو مرتبه به این مُضیف ها رفته ام، صاحب یکى از مضیف ها اهل علم بود، و یکى دیگر نبود و وضع مضیف او هم مثل مضیف اوّلى خوب نبود، پسرى داشت به نام عبداللّه .
آیا اگر در همه ى بلاد اسلامى این گونه مهمانخانه ها برقرار مى بود، مرام کمونیستى مى توانست در آن ها رخنه کند؟! آیا اگر خمس و زکات ها داده مى شد، وضع مسلمانان این گونه بود؟! در روایت است که:
«إِنَّهُ لَوْ کانَ الْعَدْلُ، مَا احْتاجَ هاشِمِىٌّ وَ لا مُطَّلِبِىٌّ إِلى صَدَقَةٍ.»(2) اگر عدل و داد اجرا مى شد [و خمس اموال به سادات داده مى شد]، هیچ کس از خاندان هاشم و مطّلب به زکات نیازمند نمى شدند.
از بعضى از آخوندهاى عرب شنیدم که مى گفتند: گاهى اتفاق مى افتاد که شخصى یک سال در این مُضیف ها مى ماند! آرى، ما جهالت عمدى داریم و نمى دانیم از روى عمد است و یا از روى مصلحت. بعضى به حدّى باحیا هستند که با همه ى نادارى و بیچارگى حاضر نیستند نیاز خود را اظهار کنند. آیا نباید همسایه ها و همکارها به این گونه افراد رسیدگى کنند و از حال آن ها اطّلاع داشته باشند؟!

1. مهمانخانه ى عمومى و مجّانى.
2. تهذیب، ج 4، ص 59؛ استبصار، ج 2، ص 36؛ وسائل الشیعة، ج 9، ص 276.

عدم انجام کارهای خیر

شهرستان بصره سابقا حتّى در زمان کریم خان هم دست ایران بود. و بغداد نیز ـ به گمانم ـ حدود شانزده سال در اختیار شاه عباس بوده، و زمین هاى اطراف شهر حلّه را نیز شاه طهماسب به محقّق ثانى ـ قدّس سره ـ داد، و در قباله ى آن نام دهى به نام «عبّاسیّات» نیز ذکر شده است، که وقتى ما مى خواستیم از کربلا به نجف برویم، از آن روستا گذشتیم. هنوز هم کاروانسراهاى شاه عباس در عراق میان راه نجف و کربلا وجود دارد!

 در ایران هم نظیر آن کاروانسراها موجود است. چه ساختمان هایى را اهل خیر و متدیّنین ساخته اند و به یادگار مانده است!
ولى الآن دیگر ثروتمندان چنین توفیقى را ندارند. عدم انجام کارهاى خیر از قبیل صدقات جاریه و ساختن بناهاى خیریه ى عامّ المنفعه، مساجد، حسینیه ها، حمامات، مدارس و بیمارستان ها و... که امروزه مردم از آن ها محروم هستند، از بى پولى نیست بلکه از بى توفیقى ما است!

در راستای عشق به امام زمان (عج)

امام زمان (عج) (عینُ النّاظره و اُذُنُه السّامِعَه ولِسانُهُ النّاطق و یَدُهُ الباسطَه: چشم بینا، گوش شنوا، زبان گویا و دست گشادۀ خداوند) است. [در محضر بهجت:1/22]
در رؤیت امام (علیه السلام) مقابله و محاذات شرط نیست؛ بلکه هر جا نشسته، بر اَرَضین سُفلی و سماوات سبع و مافیهنَّ و ما بینهنَّ اِشراف دارد. [در محضر بهجت:1/41]
سبب غیبت امام زمان (عج) خود ما هستیم! [در محضر بهجت:1/91]
به افرادی که پیش از ظهور در دین و ایمان باقی می مانند و ثابت قدم هستند، عنایات و الطاف خاصی می شود. [در محضر بهجت:1/102]
لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر (عج) تشرّف حاصل کند؛ بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز، سپس توسّل به ائمه (علیهم السلام) بهتر از تشرّف باشد. [در محضر بهجت:1/187]
ما در دریای زندگی در معرض غرق شدن هستیم؛ دستگیری ولیّ خدا لازم است تا سالم به مقصد برسیم. باید به ولیّ عصر (عج) استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد، همراه خود ببرد. [در محضر بهجت:1/311]
دعای تعجیل فَرج، دوای دردهای ما است. [در محضر بهجت:1/363]
در زمان غیبت هم عنایات و الطاف امام زمان (عج) نسبت به محبّان و شیعیانش زیاد دیده شده؛ باب لقا و حضور بالکلیّه مسدود نیست؛ بلکه اصل رؤیت جسمانی را هم نمی شود انکار کرد! [در محضر بهجت:1/247]
با وجود اعتقاد داشتن به رئیسی که عینُ الله الناظرة است، آیا می توانیم از نظر الهی فرار کنیم و یا خود را پنهان کنیم؛ و هر کاری را که خواستیم، انجام دهیم؟! چه پاسخی خواهیم داد؟![در محضر بهجت:1/89]
هر چند حضرت حجت (عج) از ما غایب و ما از فیض حضور آن حضرت محرومیم؛ ولی اعمال مطابق یا مخالف دفتر و راه و رسم آن حضرت را می دانیم؛ و این که آیا آن بزرگوار با اعمال و رفتار خود خشنود، و سلامی - هر چند ضعیف - خدمتش می فرستیم؛ و یا آن حضرت را با اعمال ناپسند، ناراضی و ناراحت می کنیم! [در محضر بهجت:1/364]
علایمی حتمیّه و غیر حتمیّه برای ظهور آن حضرت ذکر کرده اند. ولی اگر خبر دهند فردا ظهور می کند، هیچ استبعاد ندارد! لازمۀ این مطلب آن است که در بعضی علایم، بَداء صورت می گیرد و بعضی دیگر از علایم حتمی هم، مقارن با ظهور آن حضرت اتفاق می افتد. [در محضر بهجت:2/421]
انتظار ظهور و فرج امام زمان (عج)، با اذیّت دوستان آن حضرت، سازگار نیست! [در محضر بهجت:2/366]
چه قدر حضرت [امام زمان (علیه السلام)] مهربان است به کسانی که اسمش را می برند و صدایش می زنند و از او استغاثه می کنند؛ از پدر و مادر هم به آنها مهربان تر است! [در محضر بهجت:2/366]
خداوند کام همۀ شیعیان را با فَرج حضرت غائب (عج) شیرین کند! شیرینیها، تفکّهاتِ زائد بر ضرورت است؛ ولی شیرینی ظهور آن حضرت، از اَشدّ ضرورات است. [در محضر بهجت:2/18]
آیا نباید در فکر باشیم و با تضرّع و زاری برای ظهور فرج مسلمانها و مصلح حقیقی: حضرت حجت (عج) دعا کنیم؟![در محضر بهجت:2/38]
مهمتر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی (عج)، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار حضرت تا ظهور او می باشد. [در محضر بهجت:2/101]
افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند! [در محضر بهجت:2/118]
هر کس باید به فکر خود باشد و راهی برای ارتباط با حضرت حجت (عج) و فَرَج شخصی خود پیدا کند، خواه ظهور و فرج آن حضرت دور باشد، یا نزدیک! [در محضر بهجت:2/133]
امام (عج) در هر کجا باشد، آن جا خضراء است. قلب مؤن جزیرۀ خضراء است؛ هر جا باشد، حضرت در آن جا پا می گذارد. [در محضر بهجت:2/179]
قلبها از ایمان و نور معرفت خشکیده است. قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا کنید، تا برای شما امضا کنیم که امام زمان (عج) آن جا هست! [در محضر بهجت:2/179]
اشخاصی را می خواهند که تنها برای آن حضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود! [در محضر بهجت:2/188]
اگر به قطعیّات و یقینیّات دین عمل کنیم، در وقت خواب و به هنگام محاسبه پی می بریم که از کدام یک از کارهایی که کرده ایم قطعاً حضرت امام زمان (عج) از ما راضی است؛ و از چه کارهایمان قطعاً ناراضی است. [در محضر بهجت:2/250]
به طور یقین دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت، مؤثّر است، اما نه لقلقه. [در محضر بهجت:2/324]
آری، تشنگان را جرعۀ وصال و شیفتگان جمال را آب حیات و معرفت می دهند. آیا ما تشنۀ معرفت و طالب دیدار هستیم و آن حضرت آب حیات نمی دهد، با آن که کارش دادرسی به همه است و به مضطرّین عالم رسیدگی می کند؟![در محضر بهجت:2/369]
[ائمه (علیهم السلام)] فرموده اند: شما خود را اصلاح کنید، ما خودمان به سراغ شما می آییم و لازم نیست شما به دنبال ما باشید! [در محضر بهجت:2/400]
تا رابطۀ ما با ولیّ امر: امام زمان (عج) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد. و قوّت رابطۀ ما با ولیّ امر (عج) هم در اصلاح نفس است.[فیضی از ورای سکوت:65]
روایت دارد که در آخر الزّمان همه هلاک می شوند به جز کسی که برای فرج دعا می کند. گویا همین دعا برای فرج، یک امیدواری است و یک ارتباط روحی با صاحب دعا است. همین، مرتبه ای از فرج است.[گوهرهای حکیمانه:115]
چه قدر بگوییم که حضرت صاحب (عج) در دل هر شیعه ای یک مسجد دارد![نکته های ناب: 90]
هر کدام در فکر حوایج شخصی خود هستیم، و به فکر آن حضرت [امام زمان (علیه السلام)] – که نفعش به همه برمی گردد و از اهمّ ضروریّات است - نیستیم! [در محضر بهجت:2/27]
از گناه ما و به خاطر اعمال ما است که آن حضرت [حضرت حجّت (علیه السلام)]، هزار سال در بیابان ها در به در و خائف است! [در محضر بهجت:2/44]
هر کس که برای حاجتی به مکان مقدّسی مانند مسجد جمکران می رود، باید که اعظم حاجت نزد آن واسطۀ فیض، یعنی فرجِ خود آن حضرت را از خدا بخواهد. [در محضر بهجت:2/119]
خدا می داند در دفتر امام زمان (عج) جزو چه کسانی هستیم! کسی که اعمال بندگان در هر هفته دو روز (روز دوشنبه و پنجشنبه) به او عرضه می شود. همین قدر می دانیم که آن طوری که باید باشیم، نیستیم! [در محضر بهجت:2/120]
با این که ارتباط و وصل با آن حضرت و فرج شخصی، امر اختیاری ما است – به خلاف ظهور و فرج عمومی - با این حال چرا به این اهمّیت نمی دهیم که چگونه با آن حضرت ارتباط برقرار کنیم؟![در محضر بهجت:2/134]
کار آفتاب، اِضائه [نورافشانی] است هر چند پشت ابر باشد. حضرت صاحب (عج) هم همین طور است، هر چند در پس پردۀ غیبت باشد!... چشم ما نمی بیند، ولی عده ای بوده و هستند که می بینند و یا اگر نمی بینند، ارتباطی با آن حضرت دارند. [در محضر بهجت:2/134]
آیا می شود رئیس و مولای ما حضرت ولیّ عصر (عج) محزون باشد، و ما خوشحال باشیم؟! او در اثر ابتلای دوستان، گریان باشد و ما خندان و خوشحال باشیم و در عین حال، خود را تابع آن حضرت بدانیم؟![در محضر بهجت:2/181]
ای کاش می نشستیم و دربارۀ این که حضرت غائب (علیه السلام) چه وقت ظهور می کند، با هم گفتگو می کردیم، تا لااقلّ از منتظرین فرج باشیم! [در محضر بهجت:2/188]
اگر اهل ایمان، پناهگاه حقیقی خود را بشناسند و به آن پناه ببرند، آیا امکان دارد که از آن ناحیه، مورد عنایت واقع نشوند؟![در محضر بهجت:2/256]
با این که به ما نه وحی می شود نه الهام، به آن واسطه ای که به او وحی و الهام می شود توجه نمی کنیم؛ در حالی که در تمام گرفتاری ها – اعمّ از معنوی و صوری، دنیوی و اُخروی - می توان به آن واسطۀ فیض [حضرت حجّت (علیه السلام)] رجوع کرد. [در محضر بهجت:2/271]
حضرت غائب (عج) دارای بالاترین علوم است؛ و اسم اعظم بیش از همه در نزد خود آن حضرت است. با این همه، به هر کس که در خواب یا بیداری به حضورش مشرّف شده، فرموده است: برای من دعا کنید! [در محضر بهجت:2/299]
راه خلاص از گرفتاری ها، منحصر است به دعا کردن در خلوات برای فرج ولیّ عصر (عج)؛ نه دعای همیشگی و لقلقۀ زبان... بلکه دعای با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه. [در محضر بهجت:2/347]
سؤال: این حقیر مشتاق زیارت امام عصر حضرت حجّت بن الحسن العسکری (عج) می باشم، از حضرت عالی تقاضا دارم که مرا دعا کنید که به این سعادت نائل شوم!
جواب: زیاد صلوات، اهدای وجود مقدّسش نمایید، مقرون با دعای تعجیل فرجش؛ و زیاد به مسجد جمکران مشرّف شوید، با ادای نمازهایش. [به سوی محبوب:59]
82. ما طلاب باید در این فکر باشیم که چگونه می توانیم یک امضا و تأییدی از مولایمان حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) بگیریم؟! یعنی چگونه درس بخوانیم، و چگونه رفتار کنیم، که مولایمان ما را امضا و تأیید کند؟![بهجت عارفان:202]

قدردانى از نجاشی

در ماه رجب سال نهم هجری «نجاشی» حاکم حبشه که مسیحی بود و به مسلمانان پناه داده بود وفات یافت. پیامبر اعظم(ص) در همان روز به وسیله الهام الهی خبردار شد. از منزل بیرون آمد و به مسلمانان فرمود: «یکی از برادران شما در خارج از سرزمین حجاز، از دنیا رفته است. حاضر شوید تا به خاطر خدماتی که در حق مسلمانان کرده است بر او نماز گزاریم. عده ای پرسیدند، چه کسی مرده است؟
پیامبر اعظم (ص) فرمود: نجاشی
سپس حضرت به اتفاق مسلمانان به قبرستان بقیع آمدند و از دور، بر او نماز اقامه کرده و برایش طلب آمرزش کردند. بعضی از منافقان بهانه آوردند که: محمد(ص) بر مرد کافری که هرگز او را ندیده بود نماز می گزارد در حالی که آیین او را هم نپذیرفته است.
در این هنگام آیه 199 سوره آل عمران نازل شد: بعضی از اهل کتاب کسانی هستند که به خداوند و آنچه بر شما نازل شده و آنچه بر خودشان نازل شده، ایمان دارند. در برابر (فرمان) خدا خاضعند و آیات خدا را به بهای اندک نمی فروشند، پاداش آنها نزد پروردگارشان است، همانا خداوند سریع الحساب است.(1)

  1. تفسیر نمونه، ذیل آیه مربوطه

برنامه هیئت

 

برنامه هفتگی هیئت الشهداء به مناسبت شهادت جانسوز امام حسن عسکری (ع) 

 

زمان: چهارشنبه ۱۴/۱۲/۸۷ از ساعت ۲۰ 

 

سخنران: جناب آقای دکتر حسن نمازی