هیئت الشهداء

Email: heiatolshohada@yahoo.com

هیئت الشهداء

Email: heiatolshohada@yahoo.com

فراق

یک شبی در باغ اندیشه قدم می زد دلم
دفتر دیوان غیرت را ورق می زد دلم
باغ سبز خاطراتش را خزان دزدیده بود
زوزه طوفان غربت در فضا پیچیده بود
نم نم باران غم در باغ جاری گشته بود
باغبان خسته از احساس عاری گشته بود
دل عروج غنچه های باغ را بر یاد، داشت
با سکوت وهم گینش در گلو فریاد داشت
نغمه های شاد آن مرغان خوش الحان چه شد؟
نعره مستانه ساقی سرمستان چه شد!؟
غنچه های سرخ عشقم، آن شقایق ها کجاست؟
آتش عشقی چه شد؟ دریای آتش ها کجاست؟
لاله کو آلاله کو آن چلچراغ و ژاله کو؟
شمع کو پروانه کو آن قصه و افسانه کو؟ 
 
مابقی شعر را در ادامه مطلب ببینید:
ادامه مطلب ...

سوم خرداد

فرا رسیدن سوم خردادماه سالروز آزادی خرمشهر به دست دلیر مردان ایران اسلامی و روز مقاومت  ایثار و پیروزی را گرامی می داریم.

زیارت عاشورا

جهت دانلود زیارت عاشورا که توسط برادر ارجمند بسیجی جانباز شهید مجید افشاریان قرائت گردیده است بر روی لینک زیر کلیک کنید: 

 

http://www.4shared.com/file/106766265/32d49cca/z-_ashoura.html
 

 

برنامه فاطمیه

برنامه هیئت الشهداء به مناسبت ایام شهادت جانسوز صدیقه کبری حضرت فاطمه زهرا (س) به شرح ذیل می باشد: 

 

از روز شنبه ۲ خرداد ۱۳۸۸ بعد از نماز مغرب و عشاء 

 

سخنران: استاد ارجمند جناب آقای دکتر نمازی 

 

نقش اساسى اراده الهى در پیروزى هاى گوناگون

آیت الله جوادی آملی
« انتخابات » امری جامع است که با اذن صاحب شریعت ، سبب استحکام بنیانهای حکومت دینی و ضامن مقبولیّت نظام مشروع جمهوری اسلامی است .
این گذرگاه سیاسی  ـ  اجتماعی نیز از خطر تحریف و بد اخلاقی های برخی کاندیداها و طرفداران آنان مصون نمانده و با بروز چنین
آفت هائی ، چهره تابناک نظام اسلامی غبار آلود شده و بستر
یاوه پراکنی های دشمنان آن فراهم می گردد .
شعاع حکمت و خلق حسن یکی از وارثان مکتب انبیاء » آیت الله جوادی آملی » می تواند راهگشای خوبی برای کاندیداهای محترم و طرفداران آنها در فضای انتخابات آتی ریاست جمهوری باشد .
« تبارک » و « ملکوت » عالم ، تحت تدبیر خدای سبحان
کلّ جهان را بالأخره یک نفر اداره می کند ، و ایران هم از این مجموعه جدا نیست ؛ این اصل اوّل . اگر ما به سراغ اسلام و نظام اسلامی و جمهوری اسلامی حرکت می کنیم ، مدیر عامل یک نفر است که « ربّ العالمین » است . اگر ملک است که تبارک الّذ ی ب ید ه  الملک (1)؛ و اگر ملکوت است ، فسبحان الّذ ی ب ید ه  ملکوت کلّ  ش یء (2). هر چیزی بالأخره یک راه نفسی دارد ، به  آن راه نفس هر چیزی می گویند : « ملکوت » ؛ و این راه نفسش به دست اوست .
خدا غریق رحمت کند ؛ سیّدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبائی در جواب این سئوال که چرا سوره یاسین را قلب قرآن معرفی کردند ، فرمودند : ما همین سئوال را از مرحوم آقای قاضی (رض) داشتیم ، ایشان فرمودند : ظاهراً مناسبت آن،بخش پایانی سوره یاسین است که سبحان الّذ ی ب ید ه  ملکوت کلّ  شیء  . اگر چنانچه هر چیزی راه نفسی دارد و راه نفسش به دست اوست ، اصلاً کار به دست اوست . لذا آنجا سخن از تسبیح است که در سوره یاسین است ، در سوره ملک سخن از تبارک است . تبارک به این عالم برکت، مرتبط است ؛ به سبّوأ قدّوس ، به آن ماوراء . حکومت اسلامی اگر حضور مردمی است ، به حکم مردمی است ؛ و اگر چاه نفت و گاز است ، اینها همه مبادی قابلی اند . هم دهنه چاه را خدا فرمود به دست من است ، هم دهنه دلهای مردم به دست من است ! اگر ملّتی با یک کسی بود ، او موفق است ؛ امّا رهبری دلها به دست خود ملّت نیست ، به دست آن شخص هم نیست ؛ به دست کسی است که ب ید ه  ملکوت کلّ  ش یء .
نیاز ابراهیم خلیل (ع) به همراهی دلهای مردم با تدبیر الهی
وجود مبارک ابراهیم خلیل خیلی کار کرد ؛ اگر قربانی بود که آماده شد ، و اگر ورود در آن آتش سوزان بود که آمادگی اش را اعلام کرد ، اگر تبر گیری و بت شکستن بود که کرد ! هیچ کاری نبود که او نکند ؛ کارگری و معماری و مهندسی بهترین بنای عالم ، یعنی کعبه بود که کرد . امّا هیچ کدام از اینها را برای تأمین حکومت کافی ندانست ! عرض کرد : خدایا ! من اگر بخواهم حکومتی تشکیل بدهم ؛ مردم با من همراه بشوند ، یک . مردم نه خودشان با من همراهند ، نه دیگری . رهبری دلهای مردم به دست توست ، فاجعل افئ دهً م ن النّاس  تهو ی ل یه م (3).
سختی ها و مجاهدات ابراهیم خلیل (ع) در راه ابلاغ رسالت
هیچ کاری نبود که وجود مبارک خلیل خدا نکرده باشد ! اگر مبارزه بود که تبر گرفت و آن کار را کرد . و اگر آزمون بود که هم در قربان بردن پسر ، و هم در ورود در گلستان آتش . و اگر در معماری و کارگری بود ؛ و اگر بردن زن و بچّه در راهی که نه تنها دائر نیست ، بائر هم نیست . نه تنها بائر نیست ، موات هم نیست . نه تنها موات نیست ، لم یزرع هم نیست ؛ بلکه غیر ذ ی زرع است .
غیر ذ ی زرع یک راه پنجمی است ؛ شما  می بینید بین قم و تهران موات است ، بائر است ؛ می شود آبادش کرد . امّا سنگلاخ کوه ابوقبیس به هیچ وجه قابل آبادانی نیست ! وجود مبارک ابراهیم عرض کرد : ربّنا نّی اسکنت م ن ذریّت ی ب واد ، نه اینکه موات نیست ؛ این یک طرف . غیر ذ ی زرع(4)؛ غیر ذ ی زرع غیر از لم یزرع است ! چون لم یزرع یعنی قابل است ، ولی آب ندارد فعلاً . فرمود : سنگلاخ به هیچ وجه قابل نیست . وقتی هم هاجر گفت که : آخر لی من تدعنا ، من با این بچه شیری اینجا گذاشتی ، داری می روی ؛ به کی سپردی ؟! فرمود : لی ربّ  هذ ه  البیّ ن ه (5). آن که سرزمین دائر را آباد می کند ، همین جا هم حضور دارد.
حضرت با همه توان و قدرت های علمی و سابقه مبارزاتی و رهبری و آزمون له ، عرض کرد : خدایا ! فرزندان من اگر بخواهند حکومتی تشکیل بدهند ، مردم را به کعبه دعوت کنند که قبله آنهاست ؛ حضور مردمی لازم است ،اما حضور مردمی نه به دست خود مردم است و نه به دست فرزندان من ! پس این دلها را به آن سمت ببر !
در جریان انقلاب در واقع رهبری دلها به دست او بود !! تا برسیم به چاه نفت و گازمان . در همین گذر خان قم، من یک وقتی داشتم می گذشتم ، دیدم یکی از این جوانان قمی آنروز گفته بود : اگر آیت الله خمینی به من بگوید اینجا اینقدر بایست ، تشنه باش تا بمیری ؛ می گویم : چشم . اینقدر عطش بکش تا بمیر ، می گویم چشم ؛ و همین را هم گفت .
عدم تکیه بر سرمایه های مادی و مردمی در صورت نبود
تکیه گاه الهی
بنابراین سرمایه مردم بسیار سرمایه خوبی است ؛ ولی نه به دست خود مردم است ، نه به دست ما ! این را ما باید بدانیم در مکتب ما این حرف حق است . بدون مردم کاری یک لحظه پیش نمی رود ، امّا این حضور مردمی نه در اختیار خود مردم است ، نه در اختیار دیگران ؛ به دست مقلّب القلوب است .
مطلب دیگر اینکه : بالأخره این کشور سرمایه می خواهد ، سرمایه نفت و گاز ؛ چه اینکه آب هم لازم دارد . آن روز سخن از نفت و گاز نبود در صدر اسلام ، سخن از آب بود ! در بخش پایانی سوره مبارکه (ن و القلم) ، می فرماید: این سرزمین های شما را این چاه و چشمه آباد می کند . اگر حفّاری بکنید ، به آب می رسید . حالا اگر سطح آب 3 ـ 2 هزار متر پائین  برودو مثلاً وسائل صنعتی دیروز و امروز جوابگونباشد ،در ان موقع کار می کنید ؟! آری  ، ارأیتم اصبح مآؤکم غوراً فمن یأتیکم ب مآء معین (6). « مآء معین » آبی است که چشم ،  عین او را ببیند و دلو به او دسترسی داشته باشد ؛. فرمود : اگر ما این آبها را یک قدری پائین ببریم ، چه می شود ؟! اگر نفت و گاز را 4 ـ 3 هزار متر پائین تر بردندو وسائل صنعتی امروز جوابگو نبود، باید کاسه گدائی دست بگیرید ! بنابراین نه به مردم می شود تکیه کرد ، نه به نفت و گاز .
اعتقاد صحیح ، زمینه پدید آمدن اقتصاد سالم
ما مأمور تشکیل حکومتیم ؛  باید کلّ کارها را به کسی بسپاریم که ما و نفت و گاز ما و آب ما و مردم ما در اختیار اوست ! از اینجا نتیجه می گیریم که « اعتقاد » اصل است ، نه« اقتصاد » . اقتصاد راه نفس مردم است ، مثل اینکه این برگ های درخت و شاخه های درخت را قطع بکنند ، این درخت خشک می شود ؛  این راه نفسش این است . امّا ریشه اش چیز دیگر است ! اعتقاد
می شود ریشه ، اقتصاد می شود فرع . ما اوّل آن ریشه را که محفوظ است ، سالم نگه بداریم ؛ در سایه اعتقاد خوب ، اقتصاد سالم به دست می آید ، مردم هم هستند . و اگر خدای ناکرده آن اعتقاد آسیب دید ؛ هم اقتصاد صدمه
می بیند ، هم درآمدهای دیگر .
اداره اعجاز آور شرائط بحرانی دوران جنگ تحمیلی
با اراده و اعجاز خدای سبحان
شما در متن جنگ 8 ساله بودید ؛  البتّه جنگ 10 ساله بود ! برای اینکه 2 سال ما گرفتار جنگ داخلی بودیم ، بعد 8 سال مال خارجی . یعنی هنوز انقلاب به ثمر نرسیده بود ، اوائلش بود که گنبد آتش شد ، بعد کردستان آتش شد ، بعد مردم خلق عرب تشکیل شد ، بعد خلق مسلمان پیدا شد ؛  این 2 سال مشغول جنگ داخلی بود ، به علاوه 8 سال ، می شود 10 سال . در حقیقت ایران 10 سال درگیر جنگ بود !
نظر شریفتان هست که آن روز دولت بودجه را روی 24 دلار بسته ، و این را 3 قسمت کرده بود ؛ 8 دلار صرف جنگ ، 8 دلار صرف عمران و آبادی ، 8 دلار هم صرف بودجه جاری . آن استعمار پیر، ذخائر نفتی خودرا عرضه کردونفت 24 دلار ی شد8   دلار . خلیج فارس هم نا امن بود ! کسی حاضر نبود از ما نفت بخرد  ! شما بیشتر از دیگران در جریانید . کدام کشتی بود که بیاید در معرض خطر ، خودش را به خطر بیندازد ، بار ببرد ؟! ما باید عملگی می کردیم ،  ژاندارمی می کردیم تا این نفت ها را از خلیج فارس می بردیم و به آنها می دادیم ؛ بشکه 8 دلاری را یک مقدار خرج استحصال بکنیم ، یک مقدار خرج کرایه .
همه مسئولین گرفتار بودند که چه کنیم !! کشور با بودجه 24 دلار بسته شده بود ، جنگ هم که نفس گیر است ، بودجه روزانه اش را می طلبد ، بودجه جاری هم که می خواهد ، بودجه عمرانی هم که می خواهد ؛ این 24 دلار شده 8 دلار ، آن هم 8 دلار  با آسیب ؛ و ( خدا ) اداره کرد !!! دیگر معجزه امام و مردم نبود ، معجزه قرآن و عترت بود . این معجزه سر جایش محفوظ است!
فضای ملکوتی جبهه ها ، یاد آور عرفان حج
ما اگر جنگ را دیدیم ، اینها را هم در کنار انقلاب دیدیم . شما بیش از دیگران در جبهه حضور داشتید ؛ من یک وقتی به اتفاق مرحوم آیت الله فاضل (رض) و بعضی از همراهانمان رفتیم جبهه . آنجا برادران جهرم سمیناری داشتند در 27 رجب به نام همایش و سمینار تهذیب . آنجا سخنرانی داشتم ،  از ما هم دعوت کردند به همراه آن مرحوم . ما یک شب یا دو شبی را درمیان آن نیروهای جهرم بودیم .
من همان هوا و حالی راکه در شب مشعر داشتم ، آنجا برایم پیدا شد . روی همان شن ها خوابیدیم ، آنطوری که در مشعر بود . نیم ساعت قبل از اذان صبح پیرمردی آمد وجوانها را بیدار کرد برای نماز شب ، نماز شب شان را خواندند . نماز نافله صبح را خواندند ، نماز صبح شان را به جماعت خواندند ، زیارت عاشورایشان را خواندند ، بعد خوابیدند . همان حال و هوائی که یک حاجی در مشعر دارد ، ما همان شب برایمان پیدا شد . این یقیناً به ثمر می رسد ؛ این حال و هوا اینچنین بود .
کمترین خطا و بیراهه در مسیر انقلاب اسلامی ، خطرناک و نابود کننده
اگر خدای ناکرده ذرّه ای( من و ما) در این انقلاب ودر این جمهوری راه پیدا کند ؛ این ذرّه مستهلک نمی شود ( بلکه مهلک می شود). این ذره هوس چیز بدی است ! امّا یک چیز بد گاهی وقتی در فضای خوب برود ، « مستهلک»  می شود ؛ وگاهی اگر در فضای خوب برود ،آن را آلوده می کند ، می شود  «مهلک » . امّا فتوای همه فقهاء  این است که خوردن یک مقدار خاک حرام است ؛ مگر تربت سیّدالشهداء ، آن هم بسیار اندک ، آن هم برای شفاء . حالا یک آشپزی که حلیم و آش را در یک ظرف بزرگی آشپزی می کند ، اگر یک مختصری خاک این دیوار بریزد داخل آن ظرف و آن را، هم بزند ؛ چون یک مختصر خاک است و مستهلک می شود ، این حرام نیست . ولی اگر همین آشپز دستش خون بیاید و یک قطره خون وارد این ظرف بشود ، کلّ این ظرف آلوده می شود ! پس بعضی از قطراتند که مستهلک می شوند ، بعضی از قطراتند که مهلکند .
خدای ناکرده وقتی انسان وارد انقلاب و نظام و جمهوری و این حکومت شد ؛ بعضی از امور است که به کلّ نظام آسیب می رساند ؛ این را آدم باید تشخیص بدهد . همین که گفتند: صراط مستقیم از مو باریکتر است و از شمشیر تیز تر ! آن صراط را که دیگر با فلز یا با سیمان نساختند! یعنی معرفت ، یعنی فهم . فهم دقیق، از مو باریکتر و از رفتن روی شمشیر تیز تر . آدم خوب بفهمد ، بعد هم بتواند رویش راه برود ؛ و عنصر اصلی آن معرفت است .
دوری از « معرفت » معقول و محسوس ، دلیل نابینا
محشور شدن کفّار پس از مرگ
قرآن کریم می گوید ، وقتی کفار به خدا عرض می کنند که : خدایا ! ما را چرا کور محشور کردی ! چشم شان نمی بیند ؛ فقط گوش شان می شنود ، زبانشان گویاست ، دست و پایشان گویاست ، همه  عناصر سالم است ، ولی کورند . به باری تعالی عرض می کنند که : ربّنا ل م حشرتن ی اعمی و قد کنت بصیراً (7). چرا چشم ما را گرفتی  ؟! فرمود : تو چون نفهمیدی و باور نکردی ، بخاطر همین کوری ! کذل ک اتتک آیاتنا فنسیتهم و کذل ک الیوم تنسی (8). مهم ترین راه ما « معرفت » ماست . این معرفت ما اگر بخواهد از معقول به محسوس تنزّل کند ، می شود چشم و دیدن .
اگر این ذرّه که پایگاه عقلی ماست ، این خدای ناکرده آسیب ببیند ؛ حدأقل این است که خود ما آسیب می بینیم . البتّه نظام آسیب نمی بیند ؛ قرآن کریم فرمود : شما نشد ، دیگری . ا ن تتولّوا یستبد ل قوماً غ یرکم ثمّ لا یکونوا امثالکم (9). خدا که دست از دین و نظام و اینها بر نمی دارد ! فرمود : شما نشد ، دیگری ! اما چرا ما نشویم و دیگری بشود ؟! این و اجعلنا م مّن تنتص ر ب دین ک و لا تستبد ل ب ه  غ یر نا (10) همین است . خدایا ! دینت را که می خواهی حفظ بکنی ، به دست ما حفظ بکن .
آسان بودن اداره  مردم عاقل در عصر ظهور حضرت ولی عصر (عج)
به همین مناسبت وقتی وجود مبارک حضرت ولی عصر ظهور پیدا
می کند ، مردم هم، به برکت اینها ،فهیم بار می آیند. اداره یک مردم فهیم سخت نیست ! الآن 7 میلیاردند ، بشوند 700 هزار میلیارد ؛ 700 هزار میلیارد بشر عاقل  بفهم را به خوبی می شود اداره کرد ؛ مخصوصاً 313 شاگرد هم مثل امام داشته باشد ! با کشتار و جنگ که مردم اداره نمی شوند! وقتی حضرت ظهور کرد ؛ در روایات ما آمده است که دستی روی سر مردم کشیده می شود ، یا عنایت الهی است ؛ هر چه هست ، جمعاً ب ه  احلامهم و عقولهم و مانند آن . مردم با فرهنگ و با شعور را کاملاً می شود اداره کرد .
بنابراین ما ن شآء الله وقتی که وارد می شویم ،  با این بحث وارد بشویم که  اگرنفت و گاز هست ، ولی اختیارش به دست دیگری است . اگر حضور مردمی هست ، رهبری دلها به دست دیگری است ؛ اصل اعتقاد خود ماست و مردم  و اگر بخواهیم ، باید با اعتقاد صحیح از خدا بخواهیم که دلهای مردم را به این سمت رهبری کند ، و نفت و گاز و مواد لازم را هم به این سمت هدایت بکند ؛ وگرنه نه مردم اهل اقتصاد خواهند بود ، نه اقتصاد به این مردم می رسد .
دور بودن ملّت پر نعمت و محتاج از رحمت خدای سبحان
مطلب بعدی آن است که الآن ما 70 میلیون جمعیت ایم ، یعنی یک صدم مردم دنیا ؛ الآن 7 میلیارد است .امکانات ما خیلی بیش از یک صدم است ، امّا ته صف جا داریم !! این 3 تا مسأله با هم هماهنگ نیست ! ما یک صدم ایم  امکانات ما خیلی بیش از یک صدم است ، ولی دنباله تر از یک صدم
جا داریم !! این را باید بالأخره به یک جائی رساند ؛ و این کار شدنی است .
وجود مبارک حضرت امیر این بیان را فرمود که الآن حدیث شریفش را می خوانیم ، آن روز سخن از نفت و گاز نبود آن روز فرمود : کشوری که آب دارد و خاک دارد ، مع ذلک محتاج به دیگری باشد ؛ فابعده الله . این جزء روایاتی است که مرحوم صاحب وسائل در مکاسب محرّمه نقل کرده ، دیگران هم نقل کردند . من وجد مآءًً و تراباً فافتقر فابعده الله (11). این ( فابعده الله ) به حسب ظاهر نفرین است ، ولی جمله خبریّه است . یعنی : خدا همه اش دور می کند . یک ملّت بی عرضه را که خدا پشت سر هم به او امداد غیبی
نمی رساند ! فرمود : شما هم یک دستی تکان بدهید ، بعد ما هم بقیّه را برکت به شما می دهیم .
نقش اراده الهی در هدایت مردم به ایستادگی و قیام
بنابراین نتیجه ای که از عرض کوتاهم گرفته می شود این است که : اصل، اعتقاد است ، یک . ملّت معتقد را خدا به حکومت رهبری می کند ، دو . ملّت معتقد را دهنه چاهش را ، دهنه آبش را ، دهنه چاههای دیگر و آبش را به همین سمت هدایت می کند . ولی اگر خدای ناکرده بعضی از اینها آسیب ببیند ، آنوقت ما نه می توانیم بگوئیم : فاجعل افئ دهً م ن النّاس تهو ی ل ینا ؛ نه هم این کار شدنی است .
خدای سبحان به وجود مبارک پیغمبر (ص) فرمود : مردم تو را کمک کردند ، ولی من اینها را فرستادم . هو الّذ ی ایّدک ب نصر ه  و ب المؤم نین (12). درست است مردم یاور تو بودند ، تو فرمودی ، اینها هم آمدند ؛ ولی من اینها را فرستادم ، به دنبال تو آمدند . آنگاه همانطور که فرمودید قانون اساسی از یک سو ، ولایت فقیه از یک سو ، ارگانهای رسمی از یک سو ؛ اینها همه شان حضور فعال داشتند ، دوستانه و محترمانه می توانند کار کنند .
پرهیز از خطر تلخ » اختلاف » در بیان نورانی علوی (ع)
و آخرین بخش عرضم بیان نورانی حضرت امیر (ع) است که فرمود : من این مطلب را به عنوان یک مورّخ نمی گویم ، این مطلب را به عنوان یک تجربه کننده حکومتی نمی گویم ؛ من به عنوان یک سنّت الهی می گویم ، و آن این است که هیچ ملّتی با اختلاف به جائی نرسید . نّ الله سبحانه و تعالی لم یعط  احداً ب فرقه خ یراً م مّن مضی و لا م مّن بقی(13). میلیونها سال جهان طول بکشد ، ملّت پراکنده به جائی نمی رسد !
اهمیّت داشتن کسب رضای الهی
و بی اهمیّت بودن نتیجه کارها
بالأخره ما داعیه ای داریم ، می گوئیم صلاحیّت داریم ، آمدیم به میدان . 10 نفر زید و عمرو را وقتی نام ببرید ، صلاحیت شان را اعلام کردند ؛ شد ، خدا را شکر ؛ نشد ، خدا را شکر . به تعبیر آن آقا گفت : داد ، رحمت ؛ نداد ، حکمت . اگر با این دید باشیم ، هیچ محذوری نداریم . نه بیراهه می رویم در تبلیغات مان ، نه راه کسی را می بندیم . بالأخره همیشه پایان کار را آدم باید ببیند علی (ع). بیان شفافش در نهج البلاغه هست . فرمود : هیچ ملّتی با اختلاف و پراکندگی به جائی نرسید ! این سنّت الهی است . اگر چنانچه مربوط به تاریخ بود که می گفت : گذشته اینطور بود ! امّا او از آینده هم خبر می دهد . نّ الله سبحانه و تعالی لم یعط  احداً ب فرقه خ یراً م مّن مضی و لا م مّن بقی .
این بیان نورانی سیّدالشهداء (ع) که گفت : لم اخرج اش راً و لا بط راً (14) ، این روی دستور پیغمبر است ؛ فرمود : می خواهی بروی مسجد ، بگو : اللّهمّ نّی لم اخرج اش راً و لا بط راً (15). خدایا ! من نیآمدم که راه کسی را ببندم . من آمدم راهی که تو نشان بدهی ، بروم . مسجد . اینکه وجود مبارک حضرت سیّدالشهداء این جمله را فرمود ، این ابتکاری از خود أبی عبدالله نبود ! این هم در مسند احمد حنبل هست ، دیگران هم نقل کردند که پیغمبر فرمود : وقتی به دنبال نماز یا کار اساسی می خواهی بروی ، بگوئی : خدایا ! برای راه تو دارم می آیم . اللّهمّ نّی لم اخرج اش راً و لا بط راً و لا ظال ماً  و لا مفس داً . اینجور باشد ، س یروا علی اسم  الله (16). آدم نه از اقبال لذّتی زائد می برد ، نه از ادبار ؛ آنوقت نگران هیچ چیز هم نیست ! در همه حالات هم هست .
بخشهایی ازسخنان معظم له در دیدار با مهندس
میر حسین موسوی
قم  ـ  20 / 1 / 1388
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
       پانوشت ها :                          
(1) ملک / 1        (2) یس / 83        (3) ابراهیم / 37           (4) ابراهیم / 37
(5) برداشت از : بحار الأنوار / 12 / 116     (6) ملک / 30    (7) طه / 125
(8) طه / 126       (9) محمّد / 38  (10) برداشت از : بحار الأنوار / 92 / 332
(11) وسائل الشیعه / 17 / 41     (12) انفال / 62
(13) نهج البلاغه / خطبه 176  ـ  انواع الظّلم     (14) بحار الأنوار / 44 / 329
(15) ر . ک : الأمالی للطوسی / 372                  (16) نهج البلاغه / خ 79

نقل از روزنامه کیهان ۲۹ اردیبهشت ۸۸

ختم قرآن

جهت شرکت در دوره قرائت قرآن کریم و هدیه آن به روح آیت الله العظمی بهجت به اینجا مراجعه نمائید. 

زندگینامه آیت الله العظمی بهجت

ولادت

آیت الله العظمی محمد بهجت فومنی در اواخر سال 1334 ه.ق. در خانواده ای دیندار و تقوا پیشه، در شهر مذهبی فومن واقع دراستان گیلان، چشم به جهان گشود. هنوز 16 ماه از عمرش نگذشته بود که مادرش را از دست داد و از اوان کودکی طعم تلخ یتیمی را چشید.

درباره نام آیت الله بهجت خاطره ای شیرین از یکی از نزدیکان آقا نقل شده است که ذکر آن در اینجا جالب می‌نماید، و آن اینکه:
پدر آیت الله بهجت در سن 16-17 سالگی بر اثر بیماری وبا در بستر بیماری می افتد و حالش بد می شود به گونه ای که امید زنده ماندن او از بین می رود وی می گفت: در آن حال ناگهان صدایی شنیدم که گفت:« با ایشان کاری نداشته باشید، زیرا ایشان پدر محمد تقی است. »

تا اینکه با آن حالت خوابش می برد و مادرش که در بالین او نشسته بود گمان می کند وی از دنیا رفته، اما بعد از مدتی پدر آقای بهجت از خواب بیدار می شود و حالش رو به بهبودی می رود و بالاخره کاملاً شفا می یابد.
چند سال پس از این ماجرا تصمیم به ازدواج می گیرد و سخنی را که در حال بیماری به او گفته شده بود کاملاً از یاد می برد.
بعد از ازدواج نام اولین فرزند خود را به نام پدرش مهدی می گذارد، فرزند دومی دختر بوده، وقتی فرزند سومین را خدا به او می دهد، اسمش را « محمد حسین» می گذارد، و هنگامی که خداوند چهارمین فرزند را به او عنایت می کند به یاد آن سخن که در دوران بیماری اش شنیده بود می افتد، و وی را « محمد تقی » نام می نهد، ولی وی در کودکی در حوض آب می افتد و از دنیا می رود، تا اینکه سرانجام پنجمین فرزند را دوباره « محمد تقی » نام می گذارد، و بدینسان نام آیت الله بهجت مشخص می گردد.

کربلایی محمود بهجت، پدر آیت الله بهجت از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و در ضمن اشتغال به کسب و کار، به رتق و فتق امور مردم می پرداخت و اسناد مهم و قباله ها به گواهی ایشان می رسید. وی اهل ادب و از ذوق سرشاری برخوردار بوده و مشتاقانه در مراثی اهل بیت علیهم السلام به ویژه حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام شعر می سرود، مرثیه های جانگدازی که اکنون پس از نیم قرن هنوز زبانزد مداحان آن سامان است.
باری آیت الله بهجت در کودکی تحت تربیت پدری چنین که دلسوخته اهل بیت علیهم السلام به ویژه سید الشهداء علیه السلام بود، و نیز با شرکت در مجالس حسینی و بهره مندی از انوار آن بار آمد. از همان کودکی از بازیهای کودکانه پرهیز می کرد و آثار نبوغ و انوار ایمان در چهره اش نمایان بود، و عشق فوق العاده به کسب علم و دانش در رفتارش جلوه گر.

تحصیلات
تحصیلات ابتدایی را در مکتب خانه فومن به پایان برد، و پس از آن در همان شهر به تحصیل علوم دینی ‌پرداخت.
به هر حال، روح کمال جو و جان تشنه او تاب نیآ ورد و پس از طی دوران مقدماتی تحصیلات دینی در شهر فومن، به سال 1348 ه.ق. هنگامی که تقریباً 14 سال از عمر شریفش می گذشت به عراق مشرّف شد و در کربلای معلّی اقامت‌ گزید.
بنا به گفته یکی از شاگردان نزدیک ایشان، معظّم له خود به مناسبتی فرمودند:
« بیش از یک سال از اقامتم در کربلا گذشته بود که مکلّف شدم. »
آری، دست تربیت حضرت ربّ سبحانه هماره بندگان شایسته را از اوان کودکی و نوجوانی تحت نظر جهان بین خود گرفته و فیوضاتش را شامل حال آنان گردانیده و پیوسته می پاید، تا در بزرگی مشعل راهبری راه پویان طریق الی الله را به دستشان بسپارد.
بدین سان، آیت الله بهجت حدود چهار سال در کربلای معلّی می ماند و از فیوضات سید الشهداء علیه السلام استفاده نموده و به تهذیب نفس می پردازد و در طی این مدت بخش معظمی از کتابهای فقه و اصول را در محضر استادان بزرگ آن دیار مطهّر می‌خواند.

در سال 1352ه.ق. برای ادامه تحصیل به نجف اشرف مشرّف می گردد و قسمتهای پایانی سطح را در محضر آیات عظام از آن جمله مرحوم آیت الله آقا شیخ مرتضی طالقانی به پایان می رساند. با این همه، همّت او تنها مصروف علوم دینی نبوده، بلکه عشق به کمالات والای انسانی هماره جان ناآرام او را به جستجوی مردان الهی و اولیاء برجسته وا می داشته ‌است.
یکی از شاگردان آیت الله بهجت می گوید: در سالهای متمادی که در درس ایشان شرکت می جویم هرگز نشنیده ام که جز در موارد نادر درباره خود مطلبی فرموده باشد. از جمله سخنانی که از زبان مبارکش درباره خود فرمود، این است که در ضمن سخنی به مناسبت تجلیل از مقام معنوی استاد خود حضرت آیت الله نائینی(ره) فرمود:
« من در ایام نوجانی در نماز جماعت ایشان شرکت می نمودم، و از حالات ایشان چیزهایی را درک می کردم. »


استادان بر جسته فقه و اصول
آیت الله بهجت پس از اتمام دوره سطح، و درک محضر استادان بزرگی چون آیات عظام: آقا سید ابوالحسن اصفهانی(ره)، آقا ضیاء عراقی(ره)، و میرزای نائینی(ره)، به حوزه گرانقدر و پر محتوای آیتِ حقّ حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (ره)، معروف به غروی وارد شد و در محضر آن علامه کبیر به تکمیل نظریات فقهی و اصولی خویش پرداخت، و به یاری استعداد درخشان و تأییدات الهی از تفکرات عمیق و ظریف و دقیق مرحوم علامه کمپانی، که دارای فکری سریع و جوّال و متحرک و همراه با تیز بینی بوده، بهره ها برد.
آیت الله محمد تقی مصباح درباره استفاده آیت الله بهجت از استادان خود می گوید:
« در فقه بیشتر از مرحوم آقا شیخ محمد کاظم شیرازی- که شاگردان مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی و از استادان بسیار برجسته نجف اشرف بود- استفاده کرده، و در اصول از مرحوم آقای نائینی، و سپس بیشتر از مرحوم آقا شیخ محمد حسین غروی اصفهانی فایده برده بودند، هم مدّت استفاده شان از مرحوم اصفهانی بیشتر بود و هم استفاده های جنبی دیگر. »


سیر و سلوک وعرفان
آیت الله بهجت، در ضمن تحصیل و پیش از دوران بلوغ، به تهذیب نفس و استکما ل معنوی همّت گمارده، و در کربلا در تفحّص استاد و مربی اخلاقی بر آمده و به وجود آقای قاضی که در نجف بوده پی می برد. و پس از مشرف شدن به نجف اشرف از استاد برجسته خویش آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانی (غروی ) استفاده های اخلاقی می نماید.

آیت الله مصباح در این باره می گوید:
« پیدا بود که از نظر رفتار هم خیلی تحت تأثیر مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانی بودند، چون گاهی مطالبی را از ایشان با اعجابی خاص نقل می کردند، و بعد نمونه هایش را ما در رفتار خود ایشان می دیدیم. پیدا بود که این استاد در شکل گرفتن شخصیت معنوی ایشان تأثیر بسزایی داشته است. »

همچنین در درسهای اخلاقی آقا سید عبدالغفار در نجف اشرف شرکت جسته و از آن استفاده می نموده، تا اینکه در سلک شاگردان حضرت آیت الله سید علی قاضی(ره) در آمده و در صدد کسب معرفت از ایشان بر می آید، و در سن 18 سالگی به محضر پر فیض عارف کامل حضرت آیت الله سید علی آقای قاضی بار می یابد، و مورد ملاطفت و عنایات ویژه آن استاد معظّم قرار می گیرد و در عنفوان جوانی چندان مراحل عرفان را سپری می کند که غبطه دیگران را بر می انگیزد.

آیه الله مصباح می گوید:
« ایشان از مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی مستقیماً در جهت اخلاقی و معنوی بهره برده و سالها شاگردی ایشان را کرده بودند. آیت الله قاضی از کسانی بودند که مُمَحَّضِ در تربیت افراد از جهات معنوی و عرفانی بودند، مرحوم علامه طباطبایی و مرحوم آیت الله آقا شیخ محمد تقی آملی و مرحوم آقا شیخ علی محمد بروجردی و عده زیادی از بزرگان و حتی مراجع در جنبه های اخلاقی و عرفانی از وجود آقای قاضی بهره برده بودند. آیت الله بهجت از اشخاص دیگری نیز گهگاه نکاتی نقل می کردند مثل مرحوم آیت الله آقا شیخ مرتضی طالقانی و دیگران...

خود آقای بهجت نقل می کردند: شخصی در آن زمان در صدد بر آمده بود که ببیند چه کسانی سحر ماه مبارک رمضان در حرم حضرت امیر علیه السلام در قنوت نماز وترشان دعای ابو حمزه ثمالی می خوانند، آن طور که خاطرم هست اگر اشتباه نکنم کسانی را که مقید بودند این عمل را هر شب در حرم حضرت امیر علیه السلام انجام بدهند شمرده بود و بیش از هفتاد نفر شده بودند.

به هر حال، بزرگانی که تقید به جهات عبادی و معنوی داشتند در آن عصرها زیاد بودند. متأسفانه در عصر ما کمتر این نمونه ها را مشاهده می کنیم. البته علم غیب نداریم، شاید آن کسانی که پیشتر در حرمها این عبادتها را انجام می دادند حالا در خانه هایشان انجام می دهند، ولی می شود اطمینان پیدا کرد که تقید به اعمال عبادی و معنوی سیر نزولی داشته و این بسیار جای تأسف است. »

یکی دیگر از شاگردان آقا ( حجّة الاسلام و المسلمین آقای تهرانی ) جریان فوق را به صورت ذیل از حضرت آیت الله بهجت نقل میکند:

« شخصی در آن زمان شنیده بود که در گذشته هفتاد نفر در حرم حضرت امیر علیه السلام در قنوت نماز وترشان دعای ابو حمزه ثمالی را می خواندند، آن شخص تصمیم گرفته بود ببیند در زمان خودش چند نفر این کار را انجام می دهند، رفته بود و شمارش کرده و دیده بود تعداد افراد نسبت به زمان سابق تقلیل پیدا کرده و مجموعاً پنجاه نفر (آن طور که بنده «تهرانی» به یاد دارم) در حرم ( اعّم از نزدیک ضریح مطهّر، و رواقهای اطراف) دعای ابوحمزه را در دعای نماز وتر خود قرائت می کنند. »


فلسفه

آیت الله بهجت، اشارات ابن سینا و اسفار ملا صدرا را نزد مرحوم آیت الله سید حسن بادکوبه ای فرا گرفته است.

مرجعیت
با اینکه ایشان فقیهی شناخته شده اند و بیش از سی سال است که اشتغال به تدریس خارج فقه واصول دارند، ولی هماره از پذیرش مرجعیت سرباز زده اند.
آقای مصباح درباره علت پذیرش مرجعیت از سوی ایشان و نیز پیرامون عدم تغییر وضعیت آیت الله بهجت بعد از مرجعیت می گوید:
« بعد از مرجعیت منزل آایت الله بهجت هیچ تغییری نکرده است، ملاقات و پذیرایی از بازدید کنندگان در منزل امکان ندارد لذا در اعیاد و ایام سوگواری، در مسجد فاطمیه از ملاقات کنندگان پذیرایی می شود. اصولاً قبول مرجعیت ایشان به نظر من یکی از کرامات ایشان است، یعنی شرایط زندگی ایشان آن هم در سن هشتاد سالگی به هیچ وجه ایجاب نمی کرد که زیر بار چنین مسؤلیتی برود، و کسانی که با ایشان آشنایی داشتند هیچ وقت حدس نمی زدند که امکان داشته باشد آقا یک وقتی حاضر بشوند پرچم مرجعیت را به دوش بکشند و مسولیتش را قبول بکنند. و بدون شک جز احساس یک وظیفه متعین چیزی باعث نشد که ایشان این مسؤلیت را بپذیرند. و باید گفت که رفتار ایشان در این زمان با این وارستگی و پارسایی، حجت را بر دیگران تمام می کند که می شود در عین مرجعیت با سادگی زندگی کرد، بدون اینکه تغییری در لباس، خوراک، مسکن، خانه و شرایط زندگی پیش بیاید. »

تا اینکه بعد از فوت مرحوم آقای سید احمد خوانساری(ره) جلد اول و دوم کتاب «ذخیره العباد» (جامع المسائل کنونی) را به قلم خود تصحیح و در اختیار خواص گذاشتند، و پیش از فوت مرجع عالیقدر حضرت آیه الله العظمی اراکی(ره) اجازه نشر رساله عملیه خویش را دادند، سرانجام وقتی جامعه مدرسین با انتشار اطلاعیه ای هفت نفر از آن جمله حضرت آیه الله العظمی بهجت را به عنوان مرجع تقلید معرفی کرد و عده ای از علمای دیگر از جمله آیت الله مشکینی و آیت الله جوادی آملی و ... مرجعیت ایشان را اعلام کردند، به دنبال در خواستهای مصرانه و مکرر راضی شدند تا رساله عملیه ایشان در تیراژ وسیع به چاپ برسد، با این حال از نوشتن نام خویش بر روی جلد کتاب دریغ ورزیدند.

در همین ارتباط یکی از مرتبطین ایشان می گوید: ایشان پیش از در گذشت آیت الله العظمی اراکی چون مطلع شدند جامعه مدرسین نظر به معرفی ایشان را دارند پیغام دادند که راضی نیستم اسمی از بنده برده شود.

و بعد از فوت مرحوم اراکی و پیام جامعه مدرسین و اطلاع از انتشار اسمشان فرمودند: « فتاوای بنده را در اختیار کسی قرار ندهید. از ایشان توضیح خواسته شد فرمودند: صبر کنید، همه رساله خود را نشر دهند، بعدها اگر کسی ماند و از دیگران تقلید نکرد و فقط خواست از ما تقلید کند آن وقت فتاوی را منتشر کنید » چندین ماه پس از این رخداد رساله ایشان توسط بعضی از اهل لبنان به چاپ رسید


هجرت
ایشان بعد از تکمیل دروس، در سال 1363 ه.ق. موافق با 1324 ه.ش. به ایران مراجعت کرده و چند ماهی در موطن خود فومن اقامت گزید و بعداً در حالی که آماده بازگشت به حوزه علمیه نجف اشرف بود، قصد زیارت حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام و اطّلاع یافتن از وضعیت حوزه قم را کرد، ولی در طول چند ماهی که در قم توقف کرده بود، خبر رحلت استادان بزرگ نجف، یکی پس از دیگری شنیده می شد، لذا ایشان تصمیم گرفت که در شهر مقدس قم اقامت ‌کند.
در قم از محضر آیت الله العضمی حجت کوه کمره ای استفاده کرده و در بین شاگردان آن فقید سعید درخشید. چند ماهی از اقامت حضرت آیه الله العظمی بروجردی در قم نگذشته بود که آیت الله بهجت وارد قم شد، و همچون حضرات آیات عظام امام خمینی، گلپایگانی و ... به درس فقید سعید مرحوم بروجردی حاضر شد.

آیت الله مصباح در این باره می گوید:
« آیت الله بهجت از همان زمانی که مرحوم آیت الله بروجردی(ره) در قم درس شروع کرده بودند از شاگردان برجسته واز مُستَشکِلین معروف و مبرّز درس ایشان بودند. معمولاً استادانی که درس خارج می گویند، در میان شاگردانشان یکی دو سه نفر هستند که ضمن اینکه بیش از همه مطالب را ضبط می کنند احیاناً اشکالاتی به نظرشان می رسد که مطرح و پی گیری می کنند تا مسائل کاملاً حل شود، اینان از دیگران دقیق ترند، و اشکالاتشان علمی تر و نیاز به غور و بررسی بیشتری دارد، و ایشان در آن زمان چنین موقعیتی را در درس مرحوم آیت الله بروجردی داشتند. »

تدریس
آیت الله بهجت در همان ایام که در درس آیات عظام اصفهانی، غروی و شیرازی حضور می یافت، ضمن تهذیب نفس و تعلم، به تعلیم هم می پرداخت و سطوح عالیه را در نجف اشرف تدریس می کرد. پس از هجرت به قم نیز پیوسته این روال را ادامه می دادند. در رابطه با تدریس خارج فقه توسط ایشان نیز در مجموع می توا ن گفت که ایشان بیش از چهل سال است که به تدریس خارج فقه و اصول اشتغال دارند و به واسطه شهرت گریزی غالباً در منزل تدریس کرده است، و فضلای گرانقدری سالیان دراز از محضر پر فیض ایشان بهره برده اند.


شیوه تدریس

آیت الله مصباح در مورد روش تدریس ایشان می گوید:
« ایشان در بیان مطالب سعی می کردند ابتدا مسأله را از روی کتاب شیخ انصاری قدس سره مطرح کنند، و بعد هر کجا مطلب قابل توجهی از دیگران مخصوصاً از صاحب جواهر قدس سره در طهارت، و از مرحوم حاج آقا رضا همدانی و دیگران مطالب برجسته ای داشتند آن را نقل می کردند، و بعد هر جا خود ایشان نظر خاصی داشتند آن را بیان می کردند. این شیوه از یک طرف باعث این می شد که انسان از نظر استادان بزرگ در یک موضوع آگاه بشود و در عین حال صرفه جویی در وقت می شد. استادان دیگر هم برای تدریس شیوه های جالبی داشتند که شاید برای مبتدی مفیدتر بود که هر مطلب را از هر استاد جداگانه طرح می کردند، ولی خوب این باعث می شد که وقت بیشتری گرفته بشود و احیاناً مطالبی تکرار بشود.
در ضمن تدریس، در میان نکته هایی که از خود ایشان ما استفاده می کردیم و طبعاً بعضی از این نکته ها چیزهایی بود که ایشان از استادانشان شفاهاً دریافت کرده بودند، به مطالب بسیار ارزنده و عمیق و دارای دقتهای کم نظیری بر می خوردیم. »

آیت الله مسعودی که خود سالها از درس آیت الله العظمی بهجت بهره برده اند درباره ویژگی تدریس ایشان می گوید:
« سبک درس ایشان سبک خاصی است. معمولاً آقایان مراجع و بزرگان در درس خارج یک مسأله ای را مطرح می کنند و اقوال دیگران را یکی یکی ذکر می کنند، سپس یکی را نقد می کنند و دیگری را تأیید، و سرانجام یکی از آن نظرات را می پذیرند، یا نظریه دیگری را انتخاب می کنند. ولی ایشان بر خلاف همه، نقل اقوال نمی کنند بلکه ابتدا مسأله را مطرح می کنند و بعد روند استدلالش را بیان می کنند. اگر شاگرد آراء علماء را دیده و مطالعه کرده باشد، می فهمد که دلیلی را که استاد ذکر می کند چه کسی گفته است، و اشکال یا تأییدی را که می کند می فهمد به سخن چه کسی اشکال یا قول چه کسی را تأیید می کند. لذا هر کس بخواهد در درس ایشان شرکت کند باید مبانی و نظرات آقایان دیگر را دیده باشد. »

آیت الله محمد حسین احمدی فقیه یزدی درباره شیوه درس ایشان می گوید:
« نوعاً ایشان چند مسئله اصلی یا فرعی را که عنوان می فرمودند بعد از توجه به ظرافتهای حدیث و روایت و یا آیه شریفه ای که دلالت بر موضوع بحث داشت، مقایسه ای بین موضوع بحث و سایر بحثهای مشابه می نمودند و دقت عقلی و فکری خاصی در تعادل آن دو انجام می دادند، آنگاه نتیجه می گرفتند که انصافاً نتیجه علمی و جدید بود. و حقیقتاً مطلبی را که ذکر می کردند ناشی از اوج و عظمت دید و فکرشان بود که از ائمه علیهم السلام و اسلام گرفته بود و اجتهاد صحیح نیز هم این گونه بحث و تجزیه و تحلیل کردن است. »

موعظه در درس
حجة السلام والمسلمین قدس، امام جمعه کلاچای که خود سالها در درس ایشان حضور داشته است می گوید:
« روال آیت الله العظمی بهجت این بود که پیش از شروعِ درس، حدود ده دقیقه موعظه می کرد، ولی نه به عنوان موعظه بلکه به عنوان حکایت حال بزرگان گذشته. و معلوم بود که منظور اصلی آیت الله مصباح یزدی که سالها در درس خارج فقه ایشان شرکت می کردند (15سال)، علاوه بر استفاده علمی، استفاده از روحیه ملکوتی آقا بوده است. »
آیت الله مصباح در این باره می گوید:
« آیت الله بهجت گاهی داستانی را یا حدیثی را نقل می کردند که برای ما تعجب آور بود ایشان چه اصراری دارند که بر مطالب معلوم و روشن تکیه می کنند، از جمله مطلبی که ایشان در تذکّرات پیش از درس اصرار می کردند امامت امیر المؤمنین علیه السلام بود، ما تعجب می کردیم که ما مگر در آن حضرت شک داریم که ایشان این قدر اصرار دارند که دلائل امامت حضرت علی علیه السلام را برای ما بیان کنند. یک خورده ته دلمان گله مند بودیم که چرا به جای این مطالب یک چیز هایی که بیشتر حاجت ماست ( در امور اخلاقی و معنوی ) مطالبی را نمی گویند. اما بعد از این که به پنجاه- شصت سالگی رسیدیم، در بسیاری از مباحث دیدیم که آن نکته هایی که ایشان چهل سال پیشتر در درسشان درباره امامت علی علیه السلام می فرمودند به دردمان می خورد. گویا ایشان آن روز می دید که یک مسائلی بناست در آینده مورد غفلت و تشکیک قرار بگیرد.

شاید اگر توجه های ایشان نبود ما انگیزه ای نداشتیم درباره این مسائل مطالعه ای داشته باشیم، حتی از نکته هایی که ایشان چهل سال پیش بیان می کردند امروز بنده در نوشته هایم در مورد مسائل اعتقادی یا جاهای دیگر استفاده کرده‌ام. »

جایگاه علمی
گواهی استادان و هم دوره ایها و نیز شاگردان برجسته که بخشی از آن در ذیل می آید نمایانگر دقت نظر و نبوغ برجستگی علمی ایشان است:
از آن جمله گویند:
روزی ایشان در درس کفایه یکی از شاگردانِ مرحوم آخوند خراسانی به نحوه تقریر مطالب آخوند خراسانی توسط استاد اعتراض می کند، ولی با توجه به اینکه از همه طلاب شرکت کننده در درس کم سنّ و سال تر بوده در جلسه بعدی پیش از حضور استاد مورد اعتراض و انتقاد شدید شاگردان دیگر قرار می گیرد، ولی در آن هنگام ناگهان استاد وارد می شود و متوجه اعتراض شاگردان به ایشان می گردد. سپس خطاب به آنان می فرماید: « با آقای بهجت کاری نداشته باشید. » همه ساکت می شوند آنگاه استاد ادامه می دهد: « دیشب که تقریرات درس مرحوم آخوند را مطالعه می کردم متوجه شدم که حقّ با ایشان است » و پس از این سخن، از جدیت و نبوغ آیت الله بهجت تمجید می نماید.
یکی از دانشمندان نجف می گوید:
« ایشان در درس، به مرحوم آیت الله غروی امان نمی داد، و پیوسته بحثها را مورد نقد قرار می داد. »

مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری نیز می گوید:
« ایشان با اظهار نظرهای دقیق و اشکالات مهمّ، چنان نظر استاد را جلب کرده بود که چند روزی مجلسِ درس از حالت درس خارج شده بود، آن ایرادها برای ما هم مفید بود؛ ولی آقای بهجت برای گریز از شهرت دیگر به انتقاد نپرداختند و اگر ادامه می دادند معلوم می شد اگر بالاتر از دیگران نباشند بی شک کمتر از آنان نیستند. »

مرحوم علامه محمد تقی جعفری می گوید:
« آن هنگام که در خدمت آقا شیخ کاظم شیرازی مکاسب می خواندیم، آیت الله بهجت نیز که اینک در قم اقامت دارند، در درس ایشان شرکت می نمودند، خوب یادم هست که وقتی ایشان اشکال می کردند آقا شیخ کاظم با تمام قوا متوجه می شد، یعنی خیلی دقیق و عمیق به اشکالات آقای بهجت توجه می کرد، و همان موقع ایشان در نجف به فضل و عرفان شناخته شده بود. »

آیت الله سید محمد حسین طهرانی در کتاب انوارالملکوت می نویسد:
« آیت الله حاج شیخ عباس قوچانی، وصیّ سید علی آقای قاضی می فرمودند: آیت الله العظمی حاج شیخ محمد تقی بهجت در فقه و اصول به درس مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی حاضر می شدند و چون به حجره خود در مدرسه مرحوم سیّد باز می گشتند بعضی از طلابی که در درس برای آنها اشکالاتی باقی مانده بود به حجره ایشان می رفتند و اشکالشان را رفع می نمودند. و چه بسا ایشان در حجره خواب بودند و در حال خواب از ایشان می پرسیدند و ایشان هم مانند بیداری جواب می دادند جواب کافی وشافی، و چون از خواب بر می خاستند و از قضایا و پرسشهای در حال خواب با ایشان سخن به میان می آمد ابداً اطلاع نداشتند و می گفتند: هیچ به نظرم نمی رسد و از آنچه می گویید در خاطرم چیزی نیست. »
آیت الله مشکینی می گوید:
« ایشان از جهت علمی ( هم در فقه و هم در اصول ) در یک مرتبه خیلی بالایی در میان فقهای شیعه قرار دارند. »

حجة السلام و المسلمین امجد می گوید:
« ایشان در علمیت در افق اعلی است. فقیهی است بسیار بزرگ، و معتقدم که باید مجتهدین پای درسشان باشند تا نکته بگیرند و بفهمند، و حق این است که درس خارج را باید امثال آیت الله بهجت بگویند نه آنهایی که به نقل اقوال بسنده می کنند. »


تشویق بزرگان به شرکت در درس ایشان

آیت الله مصباح می گوید:
« اولین چیزی که ما را جذب کرد آن جاذبه معنوی و روحانی ایشان بود. ولی تدریجاً متوجه شدیم که ایشان از لحاظ مقامات علمی و فقاهت هم در درجه بسیار عالی قرار دارد. این بود که سعی کردیم خدمت ایشان درسی داشته باشیم تا وسیله ای باشد هم از معلومات ایشان بهره ای ببریم، و هم بهانه ای باشد که هر روز خدمت ایشان برسیم و از کمالات روحی و معنوی آقا بهره مند شویم. کتاب طهارت را در خدمت ایشان شروع کردیم، ابتدا در یکی از حجرات مدرسه فیضیه چند نفر از دوستان شرکت می کردند، و بعد از گذشت یک سال، یکی دو سالی هم در حجره ای در مدرسه خان (مدرسه مرحوم آیت الله بروجردی) خدمت ایشان درس داشتیم، و بعدها که ضعف مزاج ایشان بیشتر شد از آن به بعد در منزل، خدمتشان می رفتیم که یک دوره طهارت را خدمت ایشان خواندیم، و بعد یک دوره هم مکاسب و خیارات را که تقریباً حدود 15 سال ادامه پیدا کرد. ما در درس ایشان استفاده هایی می بردیم که در بسیاری از درسها کمتر یافت می شد. »

شهید بزرگوار استاد مطهری(ره) نیز به درس ایشان عنایت خاصّی داشتند. آیت الله محمد حسین احمدی یزدی در این رابطه می گوید:
« آیت الله شهید مطهری درباره درس آیت الله بهجت به ما خیلی سفارش می کرد و می فرمود: حتماً در درس ایشان شرکت کنید مخصوصاً در اصول، چون آقای بهجت درس آقا شیخ محمد حسین اصفهانی را دیده حتماً در درس ایشان شرکت کنید.»

استاد خسرو شاهی می گوید:
« بنده در درس فقه خارج خیارات آیت الله العظمی شیخ مرتضی حائری شرکت می کردم. ایشان اواخر عمر مریض بودند و درسشان تعطیل شد. یک روز وقتی که آیت الله حایری از حرم بیرون می آمدند، به خدمتشان رفتم و پس از سلام عرض کردم: ان شاء الله درس را شروع می فرمایید؟
فرمودند: نه. بعد فرمودند:
« شما که جوان هستید من یک ضابطه ای را در اختیار شما قرار بدهم، و آن اینکه درس کسانی شرکت بکنید که فقط نقل اقوال نکنند، بلکه اقوال را بررسی کرده و نکاتی را در درس بیان کنند که در فعلیت رساندن ملکه اجتهاد خیلی سودمند باشد. چون درسی برای شما مفید است که این ملکه اجتهاد را از قوه به فعلیت برساند، و تنها به نقل اقوال کفایت نکند. »
من همان جا به ایشان عرض کردم: جناب عالی کسی را با اسم برای ما معرفی بفرمایید. فرمودند: « من از اسم بردن معذورم. » عرض کردم: من در درس آیت الله العظمی بهجت شرکت می کنم. ایشان اظهار رضایت نمود و تبسم کردند و فرمودند: « درس ایشان از نظر دقت و محتوا همین قاعده و ضابطه ای را که به شما گفتم دارد، خوب است که در درس ایشان شرکت می کنید. درس ایشان از هر جهت سازنده است هم از جهت علمی هم از جهت اخلاقی، این درس را ادامه بدهید. »
تألیفات

حضرت آیت الله بهجت دارای تألیفات متعددی در فقه و اصول هستند که خود برای چاپ اکثر آنها اقدام نکرده اند، و گاه به کسانی که می خواهند آنها را حتی با غیر وجوه شرعیه چاپ کنند، اجازه نمی دهند و می فرمایند: هنوز بسیاری از کتابهای علمای بزرگ سالهاست که به گونه خطی مانده است، آنها را چاپ کنید نوبت اینها دیر نشده است.

فهرست عمده تألیفات ایشان که برخی نیز با اصرار و پشتکاری برخی از شاگردانشان به چاپ رسیده، عبارتند از:


الف) کتابهای چاپ شده:

1. رساله توضیح المسائل ( فارسی و عربی )

2. مناسک حجّ
دو کتاب فوق توسط برخی از فضلا بر اساس فتاوی ایشان تألیف و پس از تأیید آقا به چاپ رسیده است.

3. وسیله النجاة
این کتاب در بردارنده نظرات فقهی ایشان در اکثر ابواب فقه است که در متن وسیله النجاه آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی(ره) گنجانده شده و نهایتاً جلد نخست آن با تأیید ایشان به چاپ رسیده است.

4. جامع المسائل
این کتاب مجموعه حواشی ایشان بر کتاب « ذخیره العباد» استادش آیت الله العظمی محمد حسین غروی اصفهانی، و نیز تکمیل آن تا آخر فقه می باشد، که قسمتهایی از آن ابتدا با نام « ذخیره العباد» با حروفچینی نه چندان زیبا و در تعداد نسخه اندک در اختیار برخی از شاگردان و خواصّ ایشان قرار گرفت، و بعداً جلد اول از این مجموعه که قرار است در پنج مجلد به چاپ برسد، به خاطر کثرت فروع فقهی که توسط حضرت آیت الله بهجت بر اصل کتاب افزوده شده و جامعیت آن « جامعُ المسائل » نام گرفته و به همت برخی از شاگردان ایشان به چاپ رسید.



ب) تألیفات آماده چاپ و نشر:

1. جلد اول از کتاب صلوة
آیت الله بهجت در این کتاب با سبکی ویژه و تلخیص مطالب به ترتیب مباحث
« جواهر الکلام» به بیان نظریات نو و ابتکاری خویش پرداخته اند.

2. جلد اول از دوره اصول
این کتاب تقریبا " به ترتیب « کفایه الاصول» نگارش یافته است، و بارها توسط ایشان مورد مداقّه و تجدید نظر قرار گرفته، و نظریاتی نو در بسیاری از مباحث اصول را در بردارد.

3. تعلیقه بر مناسک شیخ انصاری
این کتاب در بردارنده نظرات ایشان درباره مناسک حجّ می باشد.


ج) تألیفاتی که هنوز اقدام به چاپ آنها نشده است:

1. بقیه مجلّدات دوره اصول

2. حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری
که به ترتیب مکاسب شیخ انصاری(ره) از اول تا انجام، و پس از اتمام آن ادامه مباحثی که در مکاسب مطرح نشده بر اساس متن « شرائع الاسلام » نگارش یافته است، ایشان در این دوره از مباحث فقهی نظرات جدیدی را ارائه داده اند.

3. دوره طهارت
در این کتاب نیز آیت الله بهجت بسان دوره « کتاب الصلوة » به ترتیب مباحث
« جواهر الکلام» با تلخیص و نو آوری نظرات خویش را مطرح نموده اند.

4. بقیه مجلّدات دوره کتاب الصلوة

همچنین ایشان در تألیف سفینة البحار با مرحوم حاج شیخ عباس قمی (ره) همکاری داشته اند، و قسمت زیادی از سفینة البحار خطی، به خط ایشان نوشته شده است.

شاگردان

با توجه به اینکه ایشان به خاطر شهرت گریزی عمدتاً در منزل خود تدریس می کردند، با وجود این افراد بسیاری از محضر آن جناب استفاده کرده و می کنند. که برخی از آنان خود صاحب رساله و فتوی می باشند، اینک نام بعضی دیگر از آنان را با حذف القاب ذکر می کنیم:

1. محمد تقی مصباح یزدی.
2. عبدالمجید رشید پور.
3. سید مهدی روحانی.
4. علی پهلوانی تهرانی.
5. مختار امینیان.
6. محمدهادی فقهی.
7. هادی قدس.
8. محمود امجد.
9. محمد ایمانی.
10. محمد حسن احمدی فقیه یزدی.
11. محمد حسین احمدی فقیه یزدی.
12- مسعودی خمینی
13- سید رضا خسروشاهی.
14- اسماعیل عابدی.
15- حسن لاهوتی
16- عزیز علیاری
17- سید محمد مؤمنی
18- حسین مفیدی
19- محمد کریم پارسا
20- جواد محمد زاده تهرانی
21- سید صابر مازندرانی
22- شهید نمازی شیراز
23- مهدی هادوی

رحلت آیت الله بهجت

 رحلت عارف ربانی و فقیه صمدانی آیت الله العظمی بهجت (رحمت الله علیه) را بر عموم شیعیان جهان تسلیت عرض می نمائیم. 

 

متن پیام مقام معظم رهبری به مناسبت رحلت این فقیه بزرگوار به شرح ذیل می باشد:

 

بسم الله الرحمن الرحیم  


انالله و اناالیه راجعون  


با دریغ و افسوس فراوان خبر یافتیم که عالم ربانی، فقیه عالیقدر و عارف روشن ضمیر حضرت آیت‌الله آقای حاج شیخ محمد تقی بهجت (قدس الله نفسه الزکیه) دار فانی را وداع گفته و به جوار رحمت حق پیوستند. برای اینجانب و همه ارادتمندان آن مرد بزرگ این مصیبتی سنگین و ضایعه‌ای جبران ناپذیر است. ثلم فی الاسلام ثلمه لا یسدها شی.
آن بزرگوار که از برجستگان مراجع تقلید معاصر به شمار می‌رفتند معلم بزرگ اخلاق و عرفان و سرچشمه فیوضات معنوی بی پایان نیز بودند. دل نورانی و مصفای آن پارسای پرهیزگار آینه روشن و صیقل یافته الهی و کلام معطر او راهنمای اندیشه و عمل رهجویان وصالحان بود. اینجانب تسلیت صمیمانه خود را به پیشگاه حضرت بقیه الله (ارواحنا فداه) تقدیم می‌دارم و به حضرات علمای اعلام و مراجع عظام و شاگردان و ارادتمندان و مستفیضان از نفس گرم و به ویژه به خاندان مکرم و آقازاده ارجمند ایشان تسلیت عرض می‌کنم و برای خود و دیگر داغداران از خداوند متعال درخواست تسلی و برای روح مطهر آن بزرگوار طلب رحمت و مغفرت می‌کنم.
والسلام علیه و رحمه الله
سید علی خامنه‌ای
27 اردیبهشت 1388
23 جمادی الاولی 1430

برنامه هفتگی

برنامه این هفته هیئت الشهداء به شرح ذیل برگزار می گردد: 

 

سخنران: حجت الاسلام نائینی 

 

زمان: چهارشنبه ۳۰ اردیبهشت ۸۸ ساعت ۲۰:۳۰