نام مبارک امام چهارم علی است و مشهورترین القاب آن حضرت زین العابدین و سجّاد میباشد و مشهورترین کنیه ایشان ابامحمد و ابوالحسن است. مدّت عمر آن بزرگوار پنجاه و هفت سال است. ایشان پانزدهم جمادی الاول سال سی و هشتم هجری به دنیا آمد. تولد آن بزرگوار دو سال قبل از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام است و تقریباً بیست و سه سال با پدر بزرگوار زندگی کرد. پس مدت امامت آن بزرگوار سی و چهار سال است.
حضرت سجّاد علیه السلام پدری چون حسین دارد و مادرش دختر یزدگرد پادشاه ایران است که دست عنایت حق به طور خارق العاده این دختر را به امام حسین میرساند. شرافت این زن آن است که مادر نُه نفر از ائمه طاهرین میشود و چنانچه امام حسین علیه السلام «اب الائمه» است. این زن نیز «ام الائمه» است.
گرچه امام سجاد علیه السلام با اهلبیت علیهم السلام در همه فضایل وجه اشتراک دارند و هیچ فرقی میان آنان از نظر صفات و فضایل انسانی نیست، اما از نظر گفتار و کردار شباهت تامّی به جدشان امیرالمؤمنان علی علیه السلام دارد. که آن موارد را ذکر مینماییم.
ایمان امام سجاد علیه السلام
حضرت سجاد نیز در دعای ابوحمزه ثمالی میگوید: «بک عرفتک و انت دللتنی علیک و عویتنی الیک و لولا انت لم أدر ما انت؛ تو را به خودت شناختم و تو دلالت نمودی مرا بر خودت و دعوت نمودی به خودت و اگر نبودی، ترا نمیشناختم.»
اینگونه کلمات منتهای ایمان را میرساند و این همان ایمان شهودی است که امیرالمؤمنین میفرماید: «لو کشفت لی الغطاء ما ازددت یقینا؛ اگر بر فرض محال ممکن بود خدا را با این چشم ظاهری دید و میدیدم بر یقین من که الآن به ذات مقدس حق دارم چیزی افزوده نمیشد.»
علم امام سجاد علیه السلام
حضرت علی علیه السلام میفرمود: «و الله لو اعطیت الاقالیم السبعة و ما تحت افلاکها علی ان اعصی فی نملة اسلبها جلب شعیرة ما فعلت؛ به خدا قسم اگر تمام عالم هستی را به من دهند که به مورچهای ظلم کنم و بیجهت پوست جوی را از دهان آن بگیرم، این کار را نمیکنم.»
امام زین العابدین نیز میفرمود:
تعصی الاله و انت تظهر حبّه | هذا لعمری فی الفعال بدیع |
لو کنت تظهر حبه لأطعته | ان المحب لمن یحب مطیع |
«خداوند را معصیت میکنی و ادعا میکنی که او را دوست داری. به جان من این ادعا از عجایب امور است. اگر براستی خدا را دوست داشتی او را اطاعت میکردی، زیرا محّب همیشه مطیع محبوب است.»
در این اشعار نیز امام سجاد علیه السلام میگوید محال است که خداوند را معصیت کنم، زیرا او را دوست دارم.
عبادت امام سجاد علیه السلام
از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده که روز قیامت خطاب میشود: «کجا است زین العابدین؟» و میبینم که فرزندم علی بن الحسین جواب میدهد و میآید.
از امام باقر علیه السلام روایت شده که: «پدرم را میدیدم که از کثرت عبادت پاهای او ورم کرده، و صورت او زرد، و گونههای او مجروح، و محل سجده او پینه بسته بود.»
سخاوت، فتوت و رأفت امام سجاد علیه السلام
راوی میگوید: در محضر امام صادق علیه السلام بودیم که از مناقب حضرت علی علیه السلام صحبت شد و گفته شد هیچ کس قدرت عمل امیرالمؤمنین را ندارد و شباهت هیچ کس به امیرالمؤمنین، بیشتر از علی بن الحسین علیهماالسلام نبوده است که صد خانواده را اداره میکرد. شبها گاهی هزار رکعت نماز میخواند.»
از طریق اهل تسنن روایت شده است که چون امام سجاد علیه السلام شهید گشت روشن شد که آن حضرت صد خانواده را به طور مخفی اداره میکرده است.
زهد امام سجاد علیه السلام
«ای یاران من، برادران من، مواظب خانه آخرت باشید من سفارش دنیا را به شما نمیکنم زیرا شما بر آن حریص هستید و به آن چنگ زدهاید. آیا نشنیدهاید که حضرت عیسی به حواریون میگفت: دنیا پل است، از روی آن بگذرید و به تعمیرش نپردازید! چه کسی روی موج آب، خانه میسازد؟ موج دریا این دنیا است، به آن دلبستگی نداشته باشید.»
شجاعت امیرالمؤمنین علیه السلام
امیرالمؤمنین شجاعت خود را در میدان برای افرادی مثل عمرو بن عبدود و مرحب خیبری به کار میبرد و فرزند گرامی او امام سجاد، شجاعت را در مجلس ابن زیاد و مجلس یزید و روی منبر در مسجد شام به کار برده است.
سیاست امام سجاد علیه السلام
امام سجاد علیه السلام در مدت سی و پنج سال پاسدار شیعه بود. مورخین معتقدند که تدبیر امام سجاد علیه السلام، مدینه را و بسیاری از شیعیان را از دست کسانی چون یزید و عبدالملک مروان نجات داد.
حلم امام سجاد علیه السلام
حضرت علی علیه السلام با فقرا مینشست، با آنان غذا میخورد، از آنان دلجویی میکرد، به آنان لطف داشت و پناه آنان بود، برای آنان کار میکرد و از آنان پذیرایی مینمود، و درباره آنان به دیگران سفارش میکرد.
تاریخ نویسان اقرار دارند که امام سجاد علیه السلام، دوست داشت فقیران، یتیمان و بینوایان سر سفرهاش باشند و با آنها بنشیند، غذا برای آنها آماده کند و حتی غذا در دهن آنان بنهد.
فصاحت و بلاغت در کلام امام سجاد علیه السلام
دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق؛ پایینتر از کلام خالق و بالاتر از کلام مخلوق است.»
امام سجاد علیه السلام صحیفه کامله سجادیه را به جهان عرضه داشت. صحیفهای که مثل آن نیامده و نخواهد آمد. صحیفهای که در ضمن دعا، معارف اسلام، سیاست اسلام، اخلاق اسلام، اجتماعیات اسلام، حقانیت شیعه، حقانیت اهلبیت، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقیقت، و بالاخره یک دوره معارف اسلامی را آموزش میدهد. صحیفهای که محققین اسم آن را «اخت القرآن»، «انجیل اهلبیت»، «زبور آل محمد» نهادهاند. صحیفهای که ابلهی با فصاحت ادعا کرد که میتواند چون آن بیاورد چون قلم به دست گرفت، نتوانست، دق کرد و مُرد.
جهاد امام سجاد علیه السلام
تدبیر امام سجاد علیه السلام در اسارت، گریههای امام سجاد در مدینه، نوحه خوانی و روضه خوانیهای آن حضرت در مدت سی و پنج سال سخنرانیش، به موقع جهادی بود فوق العاده مفید و ثمربخش که تحلیل سیاسی تاریخ، این مطالب را نشان میدهد.
عفو و جوانمردی امام سجاد علیه السلام
آن فرماندار معزول میگفت از علی بن الحسین و یارانش ترس دارم زیرا به آنها ظلم بسیار کردم.
ابهت و شخصیت امام سجاد علیه السلام
در تاریخ ضبط است که هشام بن عبدالملک به حج آمده بود و کثرت جمعیت مانع شد که حجرالاسود را استلام کند. پس در گوشهای برای او فرشی انداخته و نشسته بود که امام سجاد علیه السلام وارد طواف شد و وقتی به حجرالاسود رسید، مردم کنار رفتند و حضرت مکرّر استلام نمود. هشام فوق العاده ناراحت شد. یکی از اطرافیان پرسید: این مرد کیست که مردم چنین به او احترام دارند؟ هشام تجاهل کرد و گفت نمیدانم. فرزدق آنجا بود، فی البداهه قصیده مفصلی درباره امام سجاد علیه السلام سرود. ما چند بیت از آن قصیده را میآوریم: تمام قصیده در مناقب ابن شهر آشوب موجود است:
هذا الذی تعرف البطحاء و طاته | و البیت یعرفه و الحل و الحرم |
ما قال لاقط الا فی تشهده | لولا التشهد کانت لانه نعم |
یغضی حیاء و یغضی من مهابته | فما یکلم الا حین یبتسم |
من معشر حبهم دین و بغضهم | کفر و قربهم منجی و مقتصم |
مقدم بعد ذکر الله ذکرهم | فی کل فرض و مختوم به الکلم |
«این مردی است که حجاز، خانه خدا، حل، حرم او را میشناسند. نه، در کلامش نیست ـ حاجت سائل را همیشه برآورده میکند جز در تشهد ـ که لا اله الا الله میگوید. و اگر تشهد در نماز نبود، نه او، همیشه آری بود: هنگام برخورد با مردمان چشمها را فرو میبندد برای آن که حیا دارد، و دیگران چشم فرو میبندد به جهت ابهتی که او دارد. و سخن با او نمیگویند مگر که آن بزرگوار تبسّم کند. روز قیامت حبّ آنها دین است و بغض آنها کفر است و قرب و نزدیکی به آنان پناه و نجات انسانها است. در نمازها یاد آنها و اسم آنها مقدم بر هر چیزی است بعد از اسم خدای متعال. و نمازها به اسم آنان تمام میشود ـ یعنی در نماز بعد از اسم خدا در اقامه، اسم اهلبیت است و آخر مطلب که در تشهد آخر گفته میشود باز اسم اهلبیت است. گفته شده که فرزدق به این اشعار آمرزیده شده است و به گفته جامی اگر اهل عالم به این اشعار آمرزیده شوند جا دارد.
زندگی امام سجاد علیه السلام
یزید سال دوم سلطنت، شخصی را با پنج هزار لشگر به مدینه فرستاد و دستور قتل عام داد و سه روز مدینه را برای لشگریان خود مباح اعلام نمود.
او شاهد قضیه عبدالله بن زبیر است ـ که همه بنیهاشم و من جمله محمد بن حنفیه را در شعب ابی طالب جمع نمود که بسوزاند و چون دشمن رسید موفق نشد ـ شاهد مروان بن حکم بود که دشمن سرسخت اهلبیت بود. شاهد حکومت عبدالملک مروان با فرماندارش حجاج بن یوسف ثقفی است. زندانی زندان حجاج بن یوسف است که در میان بیابانی، پنجاه هزار زندانی در آن زندان بود و دمیری در حیاة الحیوان میگوید خوراک آنها دو قرصه نان بود که بیشتر آن خاکستر بود. شاهد کشتار بیشتر از صد هزار نفر بود به جرم دوستی با اهلبیت. پنجاه و هفت سال در این دنیا زندگی کرد ولی هر روز از آن برای آن بزرگوار قتلگاهی بود.
میدانیم زندگی حضرت علی علیه السلام پر تلاطم بود در نهج البلاغه میفرماید: «صبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی؛ صبر نمودم در مصایب نظیر کسی که خاری در چشم و استخوانی در گلو داشته باشد.» ولی زندگی امام سجاد علیه السلام از زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام بسیار پرتلاطمتر بود. آن حضرت در بحبوحه جنگ صفین به دنیا آمد: در زمان معاویه و آن جنایاتش پرورش پیدا کرده. معاویه را با کشتارهای دسته جمعی شیعیان، با اشاعه سبّ امیرالمؤمنین در خطبهها و بعد از نمازها دیده است. بعداً حماسه کربلا و اسارت، که هر روزی از آن چند بار مرگ است، مجلس ابن زیاد و مجلس یزید را با اهلبیت پدرش پشت سر نهاد. قضیه حرّه که ننگی است بر دامن مسلمانان را مشاهده کرد. درباره حضرت علی علیه السلام گفته شده که بسیار متواضع بود، ولی بزرگی شخصیت آن بزرگوار میان همه محفوظ بود. همچنین است فرزند عزیزش امام سجاد علیه السلام. اگر تاریخ درباره امیرالمؤمنین علیه السلام میگوید که چگونه از ابن ملجم مواظبت کرد و هنگامی که ظرف شیری را برای حضرت میآوردند نیمی را میخورد و نیم دیگر را برای او میفرستاد، و درباره او وصیّت و سفارش فراوان نمود، درباره امام سجاد نیز منقول است که: فرماندار مدینه که دل امام سجاد را خون کرده بود، از طرف عبدالملک مروان معزول شد و امر شد که او را به درختی ببندند و مردم بیایند و به او توهین کنند. امام سجاد علیه السلام اصحاب خود را خواست و سفارش فرمود که مبادا به او توهین شود! امام سجاد نزد او رفت و او را دلداری داد و نزد عبدالملک مروان وساطت او را کرد که از این خواری نجات یابد. حضرت علی علیه السلام بزرگترین مجاهد اسلام است که توانست اسلام را از دست کفار و مشرکین نجات دهد. ولی فرزندش امام سجاد علیه السلام گرچه در کربلا کشته نشد اما وجودش، بقایش و اسارتش عامل بقای اسلام بوده است. قیام ابی عبدالله الحسین علیه السلام درختی بود که در کربلا کاشته شد و آبیاری و به ثمر رساندن و نگاهداری از آن به دست امام سجاد علیه السلام به دست زینب کبری انجام گرفت. فصاحت به معنی خوب سخن گفتن، مجاز، کنایه، لطایف و مثالها را به کار بردن است. و بلاغت، سخن خوب گفتن، بجا سخن گفتن، از طول کلام بی فایده پرهیز داشتن است. فصاحت و بلاغت امیرالمؤمنین مورد اقرار همه است آن چنانکه درباره نهج البلاغه گفته شده: درباره امیرالمؤمنین گفتاری نقل شده و ایشان فرمودند: «از کنار آدم بیخردی گذشتم که به من بد میگفت. از او صرفنظر کردم گویی که او حرفی نزده است.» درباره امام سجاد نیز گفتاری نقل شده است و ایشان فرمودند: «از کنار کسی گذشتم که به من بد میگفت. به او گفتم که اگر راست میگویی خداوند متعال مرا رحمت کند، و اگر دروغ میگویی خدا تو را بیامرزد!» امیرالمؤمنین به اقرار همه مورخین از سنّی و شیعه پاسدار اسلام بود و رأی و تدبیر او فوق العاده مفید بود، چنانکه عمر بیشتر از هفتاد مورد گفته است: لولا علی لَهَکَ عمر، یعنی: «اگر علی نبود عمر هلاک شده بود.» شجاعت امام علی علیه السلام زبانزد خاص و عام است. و اگر گفتار امام سجاد علیه السلام را در مجلس ابن زیاد و در مجلس یزید و مخصوصاً خطبه آن بزرگوار را در مسجد شام در نظر بگیریم شجاعت این بزرگوار نیز بر ما روشن میشود. چنانچه حضرت علی علیه السلام زاهد به تمام معنی بوده است و دلبستگی به مالی و به کسی جز به خدای متعال نداشته است. امام سجاد علیه السلام نیز همچنین بوده است. لذا به اصحاب خود سفارش میفرمود: اصحابی، اخوانی، علیکم بدار الآخرة و لا اوصیکم بدار الدنیا فانکم علیها و بها متمسکون اما بلغکم ان عیسی علیه السلام قال للحواریین. الدنیا قنطرة فاعبروها ولا تعمروها. و قال: من یبنی علی موج البحر داراً؟ تلکم الدار الدنیا و لا تتخذوها قراراً. در تاریخ آمده است یکی از کارهای امیرالمؤمنین علیه السلام اداره کردن فقرا به طور مخفیانه بوده است. امیرالمؤمنین شبها خوراک، پوشاک و هیزم به خانه بینوایان میبرد، و آن بینوایان حتی نمیدانستند که چه کسی آنها را اداره میکند. همچنین میان مورخین مشهور است که امام سجاد علیه السلام چنین بوده است. درباره امیرالمؤمنین گفته شده است که روزها به ایجاد باغ و قنات برای فقرا و محتاجین مشغول بود، و تا به صبح عبادت میکرد. حضرت سجاد نیز چنین بود چه بسیار باغها و قنوات که به دست ایشان برای دیگران آباد یا ایجاد شد. عبادت و سجده او به حدی بود که به زین العابدین و سجاد ملقب شد. اگر امام علی علیه السلام میگوید: «از من بپرسید هر چه میخواهید که به خدا قسم تمام وقایع را تا روز قیامت میدانم، حضرت سجاد نیز میگوید: «اگر نمیترسیدم که مردم در حق ما غلوّ کنند، وقایع را تا روز قیامت میگفتم.» امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای صباح میگوید: «یا من دلّ علی ذاته بذاته؛ ای کسی که برهان وجود خود هستی.»مراسم اربعین شهادت بسیجی جانباز سردار
مجید افشاریان
همراه با یادبود شهدای کربلای ۵
شهید حسن حیواچی - شهید سید علی کاشی - شهید سید هاشم میرحسینی و شهید محمدتقی رجبی
زمان: روز چهارشنبه ۲۵/۱۰/۸۷ از ساعت ۱۵ الی ۱۶:۳۰ در مسجد المهدی (عج)
و از ساعت ۱۹:۳۰ الی ۲۲ در هیئت الشهداء بسیجیان مسجد حضرت فاطمه الزهرا (س)
ریشه عاشورا در سقیفه
بـسـیـارى از حـوادث، در ارزیـابـى بـنیادین به ریشههاى کهنترى منتهى مىشود که گاهى فـاصـله زمـانـى بـسـیـارى مـیـان آن دو وجـود دارد، گـاهـى عـلل و اسـبـاب واسـطـهاى و مـیـانـى مـتـعـدّدى آن دو را بـه هـم مـتـصـّل مـىسازد. اگر شناخت عمیق و جریان شناسانه از حوادث باشد، هم بصیرت انسان را در تـحـلیـل وقـایـع مىافزاید، هم از تکرار برخى وقایع تلخ در دورانهاى بعدى جلوگیرى مىکند.
حـادثـه عـاشـورا یـکـى از ایـنگـونـه جـریـانـات اسـت کـه ریـشـه آن بـه پـنـجـاه سـال قـبـل و بـه مـاجـراى غـصـب خـلافـت از خـانـدان پیامبر و بازیگرى با حاکمیّت دینى و خلافت اسلامى باز مىگردد. آن جریان انحرافى که در مساله رهبرى و خلافت پیش آمد، به تدریج جامعه را از سـرچـشـمـه زلال مـکـتب دور ساخت، دشمنان دیرین اسلام و پیامبر، کم کم قدرت یافتند و با اسـتـیـلا بـر سـرنـوشـت مـسلمین و حکومت، اهداف و نیّات شوم خود را تحقّق بخشیدند. اگر آن ستم نـخـسـتـین نبود و گستاخى فاحش نسبت به پیامبر و خاندان گرامى او انجام نمىگرفت، کار امّت پـیـامـبـر بـه آنـجـا نـمـىرسید که عزیزترین چهره امّت اسلامى و یادگار معصوم پیامبر را در کربلا به شهادت برسانند و پس از آن قتل عام خونین، خاندان پیامبر را به اسارت ببرند.
لعـنـتهـایـى کـه در زیـارتـنـامـههـا بـه (نـخـسـتـیـن ظـالم در حـق مـحـمـد و آل مـحـمـّد) دیـده مـىشـود، و لعـنـت بـر آنـان کـه پـایـه و اسـاس ظـلم بـر اهـل بـیـت را گـذاشـتـنـد (1) و آنـان کـه آن راه را ادامه دادند، همکارى کردند، سکوت کردند و ... همه اشاره به ریشه حادثه کربلا در سقیفه و جریانات صدر اسلام است .
عـاشـورا، در واقـع تـجـلّى نـهـایـت دشـمـنـىهـاى امـویـان بـا اهـل بـیـت عـصـمـت و طـهـارت بـود کـه بـا هـمـدسـتـى هـمـه عـوامـل پـیـدا و پـنـهـان شـکـل گـرفـت . اگـر وصـیـّت پـیـامـبـر دربـاره سـرنـوشـت مـسـلمـیـن پـس از خـودش عـمـل مـىشـد و (ولایـت) حـاکمیّت مىیافت، آن بدعتها، رجعتها و شعلهور شدن آتش کینه و عداوت بـازمـانـدگـانِ احـزاب شـرک و ضـربـه خـوردگـان از تـیـغ اسـلام، مـجـال بـروز نمىیافت.
پس شهادت امام و یارانش در عاشورا، برگى دیگر از آن ستم نخستین بود. به تعبیر عمیق و زیباى مرحوم آیة الله غروى اصفهانى: «... وقتى حرمله تیر افکند، حرمله نـبـود کـه تـیـر انـداخت، بلکه تیرانداز واقعى کسى بود که براى او زمینهسازى کرده بود. تـیـرى از جـانـب سـقیفـه آمد که کمانِ آن در دست خلیفه بود. آن تیر، گلوى آن کودک را ندرید، بلکه بر جگر دین و قلب پیامبر فرو نشست.» (2)
تیرى هم که روز عاشورا بر قلب حسین بن على (علیه السلام) نشست و خونِ (ثار الله) را بر زمین ریخت، در واقع در روز سقیفه رها شده بود و در عاشورا به هدف نشست!
این که یزید، پس از کشتن امام حسین (علیه السلام) مغرورانه مىگفت کاش اجداد و نیاکانم بودند و شاهد این انـتـقـامگـیـرى بـودنـد، نشانه دیگرى است که کینه او با امام، تداوم همان کینههاى ابوسفیان و مشرکان بنى امیّه با پیامبر و خاندان او و دین خدا بود و این که (ابن زیاد) در کوفه به سر مبارک سیدالشهدا جسارت مىکرد و با چوبى که در دست داشت بر لبهاى او مىزد و مىگفت: «یَومٌ بـِیـَومِ بَدرٍ)،(3) - این روز در مقابل روز جنگ بدر - باز هم نشان دهنده ریشه داشتن کربلا در سقیفه است. جریان شناسى تاریخى، به حوادث، معناى دیگرى مىبخشد و بدون چنین شـنـاخـتـى، گـاهـى نمىتوان از قـضـایـاى تـاریـخى تحلیل درستى ارائه کرد.
مرحوم نیّر تبریزى در پیوند این دو حادثه با هم، گفته است:
کانکه طرح بیعتِ شورا فکند خود همانجا طرح عاشورا فکند
چرخ در یثرب رها کرد از کمان تیر، کاندر نینوا شد بر نشان (4)
امـام حـسـین (علیه السلام) روز عاشورا در خطبه دوّمى که با کوفیان سخن مىگفت، از آنان با این القاب و اوصاف یاد فرمود:
«مرگ بر شما اى بردگان امّت، اى بازماندگان پراکنده احزاب، اى واگذارندگان کتاب خدا، اى تـحـریـفـگـرانِ دین، اى گروه تباهى و گناه، اى دمیده شدگان شیطان، اى خاموش کنندگان سـنـّتهـا! آیـا از دیـن طـاغـوتهـا حـمایت کرده، ما را خوار مىسازید؟ آرى به خدا سوگند! این نـیـرنـگـى کـهـن در شـمـاسـت که ریشههایتان بر همین استوار شده و شاخ و برگهایتان بر آن روییده است و شما پلیدترین میوه این خارستانید و لقمه غاصبان ... .» (5)
در ایـن بـیـان نـیـز، حـضـرت، آنـان را پـس مـانـدههـاى هـمـان قـبـایـل و احزاب جاهلى و معاند مىداند و میوه تلخ درختِ دشمنى بنى امیّه با آیین خدا مىشمارد. این نـیـز نـوعى نگرش جریان شناسانه به شرکت کنندگان در فاجعه تلخ عاشوراست، از چشم امام حسین (علیه السلام).
شناخت ریشههاى هر حادثه و زمینههاى قبلى آن، از پیامهاى دیگر عاشوراست.
پینوشتها:
1- همچون زیارت عاشورا و زیارتهاى دیگر امام حسین (علیه السلام) .
2- فِمارَماه اذ رَماهُ حرمله وَ انّما رَماهُ مَنْ مَهَّدَ له
سَهمٌ اتىَ مِن جانبِ السّقیف وَ قَوسُهُ على یدِ الخلیفه
و ما اصابَ سَهْمُهُ نَحرَ الصّبى بَلْ کبدَ الدّینِ و مُهَجة النبىّ (الانوار القدسیّه، ص 99) .
3- بحارالانوار، ج 45، ص 154.
4- دیوان آتشکده، نیّر تبریزى، ص 59.
5- مقتل الحسین، مقرّم، ص 287.
برگرفته از کتاب پیامهای عاشورا، جواد محدثی .
در نقل جریانات امام حسین ـ علیه السّلام ـ خیلى باید دقّت شود، چه بسا بسیارى از آن چه گفته مىشود درست نباشد، هر چند عیان آن چه واقع شده، فجیعتر از سماع آن است! به عکس جهان آخرت است، که عیان آن بهتر و لذّت بخش تر از سماع آن است.(1)
قبل از وقوع جنگ، طایفهاى از جنّ براى نصرت حضرت سیّدالشهدا ـ علیهالسّلام ـ به خدمت آن حضرت آمدند و عرض کردند: اگر اجازه دهید، ما مىتوانیم این لشکر را از شما دفع کنیم، حضرت فرمود:
«وَ إِذا أَقَمْتُ بِمَکانِى، فَبِماذا یُبْتَلى هذَا الْخَلْقُ الْمَتْعُوسُ، وَ بِماذا یُخْتَبَرُونَ؟!... نَحْنُ وَ اللّهِ أَقْدِرُ عَلَیْهِمْ مِنْکُمْ.»(2)
اگر من در جاى خود بمانم، پس این خلق نابود شده با چه چیز آزموده و مورد ابتلا واقع شوند؟!... به خدا سوگند، ما بهتر از شما مىتوانیم آنها را نابود کنیم.
در وقت تبلیغ باید سعى کنیم یقینیّات قرآن و عترت را نقل کنیم، و به مسموعات خود، بدون مراجعه به دلیل یا کتاب، اکتفا نکنیم، و حدّاقل به همان کتابى که از آن نقل مىکنیم، استناد دهیم.
وقتى ما وارد کربلا شدیم، مرحوم آقا میرزا هادى خراسانى ـ که بعد از مرحوم آقا سیّد محمّد کاظم یزدى شایستهى مرجعیت بود ولى قبول نکرد که مرجع بشود ـ فوت کرده بود، ولى چه آثار و برکاتى از ایشان نقل و ذکر خیر مىشد که چگونه در مقتل حسینى ـ علیهالسّلام ـ و دیگر موضوعات، مطالب را با دقّت نظر و با استناد به دلیل بیان مىکرده است.
1. شنیدن کى بود مانند دیدن!
2 ر.ک: بحارالانوار، ج 44، ص 330؛ لهوف، ص 66؛ نیز ر.ک: مستدرک الوسائل، ج 10، ص 217 و 325.
پیام رهبر معظم انقلاب درباره مصیبت هولناک قتل عام مردم مظلوم غزه (۱۳۸۷/۱۰/۰۸ - ۱۳:۴۳)
مراسم عزاداری دهه اول محرم در
هیئت الشهداء
زیارت عاشورا، سخنرانی، مداحی
سخنران: حجه الاسلام و المسلمین مهدی عسگری
از یکشنبه ۱۸ دی ماه ۱۳۸۷ به مدت ۱۲ شب
ساعت شروع مراسم: ۱۹:۳۰
آدرس: استادمعین- طوس غربی
بخش با صفای « نجران » ، با هفتاد دهکده تابع خود ، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است . در آغاز طلوع اسلام ، این نقطه تنها منطقه مسیحی نشین حجاز بود که به دلایلی از بت پرستی دست کشیده ، و به آئین مسیح گرویده بودند.
پیامبر اسلام به موازات مکاتبه با سران دول و مراکز مذهبی جهان ، نامه ای به اسقف نجران ، نوشت و طی آن نامه، ساکنان نجران را به آئین اسلام دعوت نمود. اینک فرازی از نامه آن حضرت: « به نام خدای ابراهیم ، اسحاق و یعقوب. ( این نامه ای است) از محمد پیامبر خدا به اسقف نجران : خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش می کنم ، و شما را از پرستش « بندگان» ، به پرستش « خدا» دعوت می نمایم . شما را دعوت می کنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند وارد آئید ، اگر دعوت مرا نپذیرفتید ( لااقل ) باید به حکومت اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید ( که در برابر این مبلغ کم ، از جان و مال شما دفاع می کند) و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود. »
نمایندگان پیامبر که حامل نامه بودند ، وارد نجران شده و نامه پیامبر را به اسقف مسیحیان نجران دادند. وی نامه را با دقت خواند و برای تصمیم ، شورایی مرکب از شخصیتهای بارز مذهبی و غیر مذهبی تشکیل داد. شورا نظر داد که گروهی به عنوان « هیئت نمایندگی نجران » به مدینه بروند ، تا از نزدیک با پیامبر صلی الله علیه و آله دیدار کرده ، دلائل نبوت ایشان را مورد بررسی قرار دهند . بدین ترتیب ، شصت تن از ارزنده ترین و داناترین مردم نجران انتخاب گردیدند ، که در رأس آنان سه تن از پیشوایان مذهبی قرار داشت:
1- « ابو حارثة بن علقمه» ، اسقف اعظم نجران که نماینده رسمی کلیساهای روم در حجاز بود.
2- « عبدالمسیح» ، رئیس هیئت نمایندگی که به عقل ، تدبیر و کاردانی شهرت داشت.
3- « اَیهَم» ، که فردی کهنسال و یکی از شخصیتهای محترم ملت نجران به شمار می رفت.
بالاخره نمایندگان نجران ، به دیدار پیامبر اکرم (ص) آمده و به مذاکره پرداختند ، در این مطلب ، گوشه ای از مذاکرات آنها می پردازیم :
پیامبر (ص) ، من شما را به آئین توحید ، پرستش خدای یگانه و تسلیم در برابر اوامر او دعوت می کنم . سپس آیاتی چند از قرآن برای آنان تلاوت نمود.
نمایندگان نجران: اگر منظور از اسلام ، ایمان به خدای یگانه جهان است ، ما قبلاً به او ایمان آورده و به احکام وی عمل می نمائیم.
پیامبر اکرم : اسلام علائمی دارد و برخی از اعمال شما ، حاکی است که به اسلام واقعی نگرویده اید . چگونه می گوئید که خدای یگانه را پرستش می کنید ، حال آنکه شما صلیب را می پرستید ، از خوردن گوشت خوک پرهیز نمی کنید و برای خدا فرزند قائلید؟
نمایندگان نجران : ما او را (مسیح) خدا می دانیم زیرا او مردگان را زنده کرد بیماران را شفا بخشید ، و از گِل پرنده ای ساخت و آن را به پرواز درآورد ، و تمام این اعمال حاکی است که او خدا است.
پیامبر اکرم: نه ! او بنده خدا و مخلوق او است ، که خدا او را در رحم مریم قرار داد و این قدرت و توانایی را خدا به او داده است.
یکی از نمایندگان نجران: آری او فرزند خدا است زیرا مادر او مریم ، بدون اینکه با کسی ازدواج کند ، او را به دنیا آورده است . پس پدر او خدای جهان می باشد.
در این هنگام ، فرشته وحی نازل گردید و به پیامبر گفت که به آنان بگوید : « وضع حضرت عیسی از این نظر مانند حضرت آدم است که او را با قدرت بی پایان خود ، بدون اینکه دارای پدر و مادری باشد از خاک آفرید. » ( آل عمران /59)
نمایندگان نجران : گفت و گوهای شما ما را قانع نمی کند. راه این است که در وقت معینی با یکدیگر مباهله نمائیم ، و بر دروغگو نفرین بفرستیم ، و از خدا بخواهیم دروغگو را هلاک و نابود کند.
در این هنگام ، حضرت جبرائیل نازل گردید ، آیه مباهله را آورد و پیامبر را مأمور ساخت تا با کسانی که با او مجادله می کنند و حق را نمی پذیرند به مباهله برخیزد:
« فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقـُل تعالوا نَدعُ ابنائنا وَ ابنائکُم وَ نِسائنا و نِسائکُم وَ انفُسَنا وَ انفُسَـکُم ثُمَّ نبتـَهـِل فـَنَجعل لعنة الله علی الکاذبین.» ( آل عمران /61)
طرفین به فیصله دادن مسئله از طریق مباهله آماده شدند و قرار بر این شد که فردای آن روز برای اثبات حقانیت خود مباهله نمایند.
وقت مباهله فرا رسید . قبلاً پیامبر و هیئت نمایندگی « نجران» ، توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطه ای خارج از شهر مدینه، در دامنه صحرا انجام بگیرد. پیامبر از میان مسلمانان و بستگان خود ، فقط چهار نفر را برگزید که در این حادثه تاریخی شرکت نمایند. این چهار تن ، جز علی بن ابی طالب (ع) ، فاطمه دختر پیامبر (س) و حسن و حسین علیهما السلام نبودند ، زیرا در میان تمام مسلمانان نفوسی پاک تر ، و ایمانی استوارتر از ایمان این چهار تن ، وجود نداشت.
پیامبر (ص) ، فاصله منزل و نقطه ای را که قرار بود در آنجا مراسم مباهله انجام گیرد ، با وضعی خاص طی نمود. او در حالی رهسپار محل قرار شد که حضرت حسین (ع) را در آغوش و دست حضرت حسن (ع) را در دست داشت ، فاطمه (س) به دنبال آن حضرت و علی بن ابی طالب (ع) پشت سر وی حرکت می کردند ؛ پیامبر (ص) این چنین گام به میدان مباهله نهاد ، او پیش از ورود به میدان « مباهله» ، به همراهان خود گفت: من هر وقت که دعا کردم ، شما دعای مرا با گفتن آمّین بدرقه کنید.
سران هیئت نمایندگی نجران ، پیش از آنکه با پیامبر (ص) روبرو شوند به یکدیگر می گفتند: هرگاه دیدید که « محمد» ، افسران و سربازان خود را به میدان مباهله آورد ، و شکوه مادی و قدرت ظاهری خود را نشان ما داد در این صورت ، وی فردی غیر صادق است و اعتمادی به نبوت خود ندارد. ولی اگر با فرزندان و جگر گوشه های خود به « مباهله» بیاید و با وضعی وارسته از هر نوع جلال و جبروت مادی ، رو به درگاه الهی گذارد ؛ پیداست که پیامبری راستگو است و به قدری به خود ایمان و اعتقاد دارد که نه تنها حاضر است خود را در معرض نابودی قرار دهد ، بلکه با جرأت هر چه تمامتر ، حاضر است عزیزترین و گرامی ترین افراد نزد خود را ، در معرض فنا و نابودی قرار دهد.
سران هیئت نمایندگی در این گفتگو بودند که ناگهان ، چهره نورانی پیامبر اکرم (ص) با چهار تن دیگر نمایان گردید.
همگی با بهت و حیرت به چهره یکدیگر نگاه کردند ، و از اینکه او فرزندان معصوم و بی گناه ، و یگانه دختر و یادگار خود را به صحنه مباهله آورده ؛ انگشت تعجب به دندان گرفتند. آنان دریافتند که پیامبر ، به دعوت و دعای خود اعتقاد راسخ دارد والّا یک فرد مردد ، عزیزان خود را در معرض بلای آسمانی و عذاب الهی قرار نمی دهد.
اسقف نجران گفت: من چهره هائی را می بینم که هر گاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه الهی بخواهند که بزرگترین کوهها را از جای بکند ، فوراً کنده می شود. بنابراین ، هرگز صحیح نیست ما با این افراد ِ با فضیلت ، مباهله نمائیم ؛ زیرا بعید نیست که همه ما نابود شویم ، و ممکن است دامنه عذاب گسترش پیدا کند ، همه مسیحیان جهان را بگیرد و در روی زمین حتی یک مسیحی باقی نماند.
هیئت نمایندگی با دیدن وضع یاد شده ، وارد شور شدند و به اتفاق آراء تصویب کردند که هرگز وارد مباهله نشوند ، آنان حاضر شدند که هر سال مبلغی به عنوان «جزیه» ( مالیات سالانه ) بپردازند و در برابر آن ، حکومت اسلامی از جان و مال آنان دفاع کند. پیامبر اکرم (ص) رضایت خود را اعلام کرد و قرار شد آنها هر سال در ازای پرداخت مبلغی جزئی ، از مزایای حکومت اسلامی برخوردار گردند.
سپس پیامبر اکرم (ص) فرمود: عذاب ، سایه شوم خود را بر سر نمایندگان مردم نجران گسترده بود و اگر از درِ ملاعنه و مباهله وارد می شدند ، صورت انسانی خود را از دست داده ، در آتشی که در بیابان برافروخته می شد ، می سوختند و دامنه عذاب به سرزمین« نجران» نیز کشیده می شد.
منبع: فروغ ابدیت ، جعفر سبحانی ، ج2.
جهت داونلود روضه روز تاسوعای شهید مجید افشاریان در سال ۱۳۸۶ در هیئت الشهداء روی لینک زیر کلیک کنید.
<http://www.2shared.com/file/4467721/16dfd0aa/m9_online.html>
مراسم جشن عید سعید غدیر خم همراه با قرائت دعای پرفیض کمیل
و سالگرد شهادت بسیجی شهید برادر
سیدفریدرضا آل احمد
در حسینیه هیئت الشهداء
پنجشنبه ۲۸/۹/۸۷ از ساعت ۱۹:۳۰
هیئت الشهداء بسیجیان مسجد فاطمه الزهرا (س)