بازخوانی سخنرانی مقام معظم رهبری در پنجمین اجلاسیه کنگره نهج البلاغه
امروز از همیشه به نهج البلاغه محتاجتریم
خبرگزاری فارس:در ماجراهاى دورانامیر المؤمنین اختلاف صفوف آشکار نبود.اشتراک در شعارها بقدرى فضا راتنگ کرده بود که امیر المؤمنین بارها مىفرمود:«لا یحمل هذا العلم الا اهل البصرو الصبر»تنها مقاومت کافى نیستبینائى و هشیارى و تیزنگرى لازم است.امروزشرائطى مشابه شرائط حکومت دوران امیر المؤمنین است.لذا است که به نهج البلاغه محتاجتریم.
به گزارش خبرگزاری فارس آنچه در ادامه می آید مشروح سخنان خواندنی و نکته آمیز رهبر معظم انقلاب در پنجمین اجلاسیه کنگره نهج البلاغه درباره شباهتهای دوران حکومت امیر مؤمنان با شرایط حاکم بر جامعه اسلامی ما و لزوم توجه و مطالعه بیشتر در نهج البلاغه آن حضرت می باشد که تقدیم خوانندگان محترم می شود:
...بعد از یک دوران طولانى رکود و بىتوجهى،این کتاب قیم وانسان ساز و جامعه ساز و بىنظیر را مجددا مطرح و زنده کردند.از همه برادران وخواهرانى که در این مراسم شرکت کرده چه از سراسر کشور و چه از خارجکشور صمیمانه متشکرم.
خیلى براى این بنده دلنشین بود،اگر این توفیق را پیدا مىکردم که مثلیکى از شما در جلسات این کنگره ارزشمند شرکت فعالى مىتوانستم داشته باشمو مثل همیشه که نهج البلاغه یکى از قبلههاى امید فکرى ما بود و بسیارى ازاوقاتمان به مطالعه آن مىگذشت و این کتاب عزیز در حوزه تدریس و تدرس وفکر و مطالعه ما جایگاه عمدهاى داشت،در این محفل شریف علمى و ارزشمند هممانند یک جستجوگر از اعماق این اقیانوس عظیم بحثى را بررسى مىکردم وهمه روزه در آن حاضر مىشدم.
اما حالا که متاسفانه آن فراغت و فرصت نیست،لازم مىدانم به همه شمابرادران و خواهران،و نیز به کسانى که در این مجلس حضور ندارند اما دل درگرو هدایت نهج البلاغه و امام على بن ابیطالب علیه الصلوة و السلام داشته و دارند،درباره این کتاب قیم و اثر جاودانه مطالبى را عرض کنم.
یک مطلب این است که کتاب نهج البلاغه یعنى مجموعهاى که به همت وتلاش سید بزرگوار شریف رضى گرد آمده و بحمد الله تا امروز محور ملاحظه ومطالعه خواص و اندیشمندان بوده-نه محور معرفت و کار عمومى مردم-شاید درتمام دورانى که این کتاب تالیف شده و بوجود آمده مانند امروز مورد نیاز ومتناسب با اوضاع زمان و مکان نبوده است.البته نهج البلاغه از جهات مختلفحائز اهمیت است،شاید بشود گفت که نهج البلاغه مجموعهاى است از عمدهترینمباحث معارف اسلامى و همه آنچه براى یک انسان مسلمان و یک جامعه اسلامىلازم است در نهج البلاغه از آن سخنى و حرفى و اشارهاى یا بحثى و هدایتىهست:توحید و عقاید اسلامى و اصول دین تا اخلاق و تهذیب و تزکیه نفسانى،سیاست ملک دارى و کیفیت اداره صحنههاى عظیم فعالیت اجتماعى تا تنظیمروابط اخلاقى و خانوادگى،جنگ و سیاست و حکمت و علم و.... لیکن مطالب این کتاب که در مجموع،درس زندگى اجتماعى براىمسلمانهاستبطور مجرد از زندگى،مطرح نشده.
گوینده این کلمات یک رئیسمملکت،یک حاکم و فرمانرواى بزرگى است که سلطنت و حکومت او بر یککشور پهناور و عظیمى گسترش داشته و این انسان بزرگ که مسئولیتملک دارى و زمامدارى را هم بر دوش داشته با احساس این مسئولیت عظیم اینمطالب را بر زبان جارى کرده است.
نهج البلاغه مانند گفتههاى حکیمى نیستکه دور از غوغاى زندگى و فارغ از واقعیتها و مسائل گوناگونى که در یکجامعه ممکن است مطرح باشد،مىنشیند و معارف اسلامى را بیان کند.بلکهسخنان انسانى است که بار مسئولیت اداره یک جامعه عظیم را بر دوش خوداحساس مىکند و داناى دین و بصیر به همه معارف اسلامى و قرآنى است و بادلى مالامال از معرفت،و روحى بزرگ و در مقام پر مسئولیت،با مردم روبرومىشود،با آنها حرف مىزند،از آنها مىخواهد،به آنها مىگوید،و به سؤالات واستفهامات آنها پاسخ مىدهد.این است زمینه و موقعیت صدور نهج البلاغه،و ازاین جهتبا همه روایاتى که ما از ائمه معصومین علیهم السلام داریم فرق مىکند.
آنها(ائمه)در دوران حاکمیتى که مورد قبول خودشان باشد زندگىنمىکردند،آنها در دوران اختناق بسر مىبردند،مسائل از دیدگاه یک حاکم ومسئول اداره مملکتبر زبان آنها جارى نمىشد،اما امیر المؤمنین بعنوان یکحاکم اسلامى حرف مىزند با جامعهاى که تحت اشراف و حکومتخود اوستسخن مىگوید،و این بخش بیشترین سخنانى است که از امیر المؤمنین درنهج البلاغه نقل شده.البته در کلمات آن حضرت سخنانى هم هست که مربوط بهدوران حکومت ایشان نیست.
ما امروز در همان شرائط قرار داریم،شرائط کنونى جامعه اسلامى ما همانشرائط است،البته روشن است که نهج البلاغه مخصوص کشور ما نیست،مالهمه دنیاى اسلام است.و دنیاى اسلام هم امروز در حال رسیدن به یک بیدارى وحیات دوباره اسلامى است.
در کشور ما و در جامعه ما که در سایه آموزشهاى امیر المؤمنین(ع)و بااتکاء به نفس نهج البلاغه،این انقلاب به پیروزى رسیده و امروز تقریبا با همانجامعه اسلامى و علوى تشکیل شده،همان شرائط تقریبا در بیشتر ابعاد در جامعه وکشور ما حکومت مىکند.
* امروز روز استفاده هر چه بیشتر از نهج البلاغه است
من در این مورد مختصرى توضیح بدهم حتى شرائط زندگى رسولاکرم(ص)هم با شرائط زندگى دوران حکومت امیر المؤمنین متفاوت است.دردوران رسول اکرم(ص)جامعه،جامعه اسلامى صددرصد بود یعنى جهتگیرىجامعه همان جهتگیرى صددرصد اسلامى بود.اما خصوصیتى که در آن دوراناز اول تا آخر دوران زندگى ده ساله پیغمبر در دوران حکومت اسلامى وجودداشت این بود که در آن روز صفبندیهاى آشکار بود.شعارهاى اسلامى شعارهاىمشخص و واضح و تعیین کننده و مشخص کننده بود.جناح بندیهایى که درجانب پیغمبر و مخالفان پیغمبر قرار داشت جناح بندى واضح و آشکارى بودمعلوم بود که دوست و دشمن کیست.حتى حرکت نفاق که در جامعه اسلامى ازاول تشکیل حکومت اسلامى،حداقل از دوران زندگى پیامبر در مدینه،بوجودآمد نمىتوانست آنطورى که نتیجه حرکت نفاق هست جامعه را تحت تاثیر قراردهد.خود پیغمبر حاضر بود.آیات منافقین نازل مىشد.منافقین تهدید و افشا مىشدند.خیلى از منافقین بوسیله پیغمبر شناخته و حتى به دیگران شناساندهمىشدند.حرکات موذیانه نفاق انجام مىگرفت.اما بر مجموع جامعه اسلامىیک صراحت و یک حالت افشاگرى مسلط بود.کسانى که در جنگ در برابرپیغمبر شرکت مىکردند دشمنانى بودند که دشمنى آنها،و ابعاد این دشمنى،ومیزان دورى و نزدیکى آنها از اسلام معلوم بود.حتى معلوم بود یهود چقدرمخالف اسلامند؟قریش چقدر مخالف اسلامند؟و قبائل دیگر.
* خصوصیت ویژه زمان
در اینکه کیفیت مبارزه آنها با اسلام و مسلمین چگونه است مسلمانها دچارحیرت و تردید نبودند. دوران امیر المؤمنین این خصوصیت را نداشت و این یکى از بزرگتریندشواریهاى حکومت کوتاه،کمتر از پنجسال،امیر المؤمنین است.در دورانامیر المؤمنین وقتى که دو لشکر در برابر هم قرار مىگرفتند هر دو لشکر نمازمىخواندند.هر دو لشکر اگر در ماه رمضان بود روزه مىگرفتند.از میان هر دولشکر بانگ تلاوت قرآن شنیده مىشد.مسلمانها در هر دو لشکرى که در مقابلهم قرار داشت،احساس مىکردند که صراحت و راحتى خیال دوران پیغمبر راندارند،لذا در جنگ صفین در نبردهاى امیر المؤمنین چند بار زمزمه سؤال وحیرت بوجود آمد و مسلمانهایى که اسلام قدیمى و از دوران پیغمبر را داشتند ومسائل و حقایق اسلامى را از اولین روزهاى ولادت اسلام و بخصوص ولادتحکومت اسلامى ثبت کرده بودند،مثل عمار یاسر،مىتوانستند گرهگشا باشند ومشکل را برطرف کنند اما بسیارى مردد بودند.
در ماجراهاى دورانامیر المؤمنین اختلاف صفوف آشکار نبود.اشتراک در شعارها بقدرى فضا راتنگ کرده بود که امیر المؤمنین بارها مىفرمود:«لا یحمل هذا القلم الا اهل البصرو الصبر»تنها مقاومت کافى نیستبینائى و هشیارى و تیزنگرى لازم است.اینخصوصیت ویژه زمان امیر
المؤمنین،رنجهاى امیر المؤمنین،و دردسرهاىامیر المؤمنین بود.
ما امروز در دنیایى عظیم با شعارهاى زیبایى که در بسیارى از نقاط آن،سرداده مىشود کم و بیش همان وضعیت را داریم.حتى امروز در دنیاى اسلام کهدرک و دریافت و بینش اسلامى در آن گاهى به فاصلههائى به اندازه فاصله ایمانو کفر از هم دور هستند با یک چنین واقعیتى مواجهیم.
امروز آشکارترین و روشنترین حقایق اسلامى به وسیله بخشى از مدعیاناسلام در کشورهاى اسلامى نادیده گرفته مىشود.امروز همان روزى است کهشعارها یکسان است،اما جهت گیریها به شدت مغایر یکدیگر است.امروزشرائطى مشابه شرائط حکومت دوران امیر المؤمنین است.پس روزگار نهج البلاغهاست.امروز مىشود از دیدگاه دقیق و نافذ امیر المؤمنین(ع)به واقعیتهاى جهانو جامعه نگاه کرد و بسیارى از حقائق را دید و شناخت و علاج آن را پیدا کرد.
لذا است که بنظر ما امروز از همیشه به نهج البلاغه محتاجتریم.
این یک جهتبود که ضرورت پرداختن به نهج البلاغه و بازگشتبه اینمجموعه را که از زبان امیرالمؤمنین و مولاى متقیان نقل شده،نشان مىدهد وهر چه بیشتر کار کردن در پیرامون آن و آماده کردن مقدماتى که بتواند آن راقابل استنادتر و قابل فهمتر بکند از همیشه لازمتر و ضرورىتر است.
یک حقیقت دیگرى که وجود دارد و امروز ما را بیشتر از گذشته بهنهج البلاغه مشتاق مىکند این است که ما در طول تاریخ اسلام متاسفانه،باانحرافى که از کج فهمى و جهالت از یک سو و غرض ورزى و دشمنى از سوىدیگر حاصل شده،در آنچه که از معارف اسلامى در اختیارمان هستسردرگمىهائى داشتهایم.
در طول تاریخ گذشته اسلام نادانى و جهالتهائى وجود داشته،تنگ نظریها و خود خواهیهائى وجود داشته که موجب شده حقائق اسلامى ومعارف اسلامى آنچنان که هستند و باید شناخته شوند شناخته نشوند،و بعلاوهغرض ورزیها و خیانتها و تعمد بر انحراف اسلام را هم از اولین قرنهاى پیدایشاسلام از قدرتمندان و کسانى که خلوص و صفاى اسلام به زیان آنها بوده است،مشاهده مىکنیم.
ما در طول تاریخ همواره احتیاج داشتهایم به سرچشمههاى خالص و زلالاندیشه اسلامى و نظامى فکرى که بتوان به آنها متکى شد،خوشبختانه قرآن کریمهمواره در اختیار مسلمانها بوده،گر چه در فهم قرآن هم همان بدبینىها وکجبینىها و نفهمىها و غرض ورزیها دخالتهائى کردهاند،اما بحمد الله متن قرآنسالم و به دور از هر گونه تصرف بدخواهانه یا جاهلانهاى در اختیار مسلمانهاهست.لیکن این موجب نمىشود که سرچشمههاى زلال معرفتبراى مسلمانهاامروز به همان ضرورتى که سلامت قرآن براى مسلمانها دارد،ضرورى نباشد.باگسترش فرهنگ بشرى و با عمق معرفتى که بر انسانها حاکم است،امروز آنروز است که باید کسانى بنشینند،با وجود گذشت زمان و با وجود فاصله از صدراسلام،آن معارف دست نخورده خالص و سالم را که مىتواند اطمینان و باورانسان را به خود جلب کند هر چه بیشتر جمع کنند و در اختیار استنباط و اجتهاد ومتفکران و صاحب نظران قرار دهند.
این کارى است که در احادیث هم باید انجام بگیرد،نهج البلاغه این راهنزدیک را در پیش پاى ما مىگذارد،نهج البلاغه ما را از این فاصله طولانى با صدراسلام به نزدیکترین پایگاهها و امنترین دیدگاهها نسبتبه معارف اسلامىمىرساند.اگر ما روى نهج البلاغه کار کنیم و اگر آن مقدار از
خطبامیر المؤمنین که در نهج البلاغه نیست،جمع شود و روى اینها و درباره سند وخصوصیاتى که اعتبار آنها را مشخص و مسلم و قطعى مىکند کارى فنى انجامبدهیم،و نهج البلاغه را به مجموعهاى نزدیک به پانصد خطبهاى که از آنحضرت نقل شده برسانیم،خدمتبزرگى به معارف اسلامى در قرن پانزدهمهجرى شده است،با گذشت اینهمه مدت از صدر اسلام ما مىتوانیم یک منبعغنى لا یزالى که مورد قبول همه مؤمنین به اسلام است و مىتواند باشد،در اختیارمسلمانها قرار دهیم.آن مجموعه مطلوب چقدر به ما نسبتبه فهم درست اسلاممدد خواهد کرد و چقدر بینش ما را نسبتبه معارف اسلامى ارتقا خواهد داد،واین کارى است ممکن،بخصوص در سایه نظام جمهورى اسلامى که اساسابر
مبناى قرآن و نهج البلاغه شکل گرفته است.این کارى است که حتما بایستىانجام بگیرد و این امیدوارى هست که کوشش برادران عزیز ما در بنیادنهج البلاغه و همه کسانى که با آنها همکارى مىکنند این خدمتبزرگ را بهعالم اسلام انجام دهند.
تصویر شخصیت على(ع)در نهج البلاغه
یک بعد دیگر از ابعاد ارزش و اهمیت نهج البلاغه ترسیم شخصیتامیر المؤمنین علیه الصلوة و السلام است،چیزى که ما امروز به آن کمال احتیاج راداریم.
امیر المؤمنین على(ع)این چهره ناشناخته،این انسان والا،این نمونه کاملمسلمانى که اسلام مىخواهد انسانها آنچنان ساخته بشوند،در لابلاى اوراق وسطور نهج البلاغه کاملا شناسائى و تعریف مىشود.
نهج البلاغه در حقیقت کتابمعرفى على بن ابیطالب(ع)است.چگونه ممکن استبه افقهاى اسرار آمیز وشگفتآور،و وادىهاى گوناگون معرفتى که در نهج البلاغه است کسى دستنیافته باشد و بتواند آنها را اینجور زیبا و جالب ترسیم و توصیف کند،و درنهج البلاغه همه ابعاد یک شخصیت والاى انسانى وجود دارد:از معرفت،ازاخلاق،از خصلتهاى ویژه یک انسان منهاى آموزشهاى اسلامى،و از اخلاق ویژهوالائى که فقط اسلام به انسانها تعلیم داده است،یک انسان کامل در نهج البلاغهمجسم مىشود و آن انسان کامل خود امیر المؤمنین(ع)است،و این نه فقط ازباب شناسائى چهره امیر المؤمنین(ع)مهم استبلکه از باب شناسایى اسلام واینکه اسلام چگونه انسانى را مىخواهد بسازد حائز اهمیت است،و امروز بشریتمعاصرمان از ما سؤال مىکند:«این اسلامى که شما از آن دم مىزنید و فکرمىکنید رسالت آن جهانى است،در صدد ساختن چگونه انسانى است؟»
براىپاسخ چه کسى را بهتر و زیباتر و جامعتر و والاتر از على بن ابیطالب(ع)مىتواننشان داد؟و چهره على بن ابیطالب(ع)در هیچ جا مانند نهج البلاغه آشکارنمىشود.البته درباره عظمت این کتاب و ارزش این سخنان و این نامهها مطالبعمیق گفته شده و خیلى حرفها مىتوان زد،من فقط اشارهاى بکنم تا سپاس وتشکر قلبى من از کسانى که این کنگره و کنگرههاى قبل و این حرکتبه سمتشناساندن نهج البلاغه را سازمان دادند،موجه کند و معلوم شود به چه مناسبت مااین کار را اینقدر عظیم و حائز اهمیت مىدانیم.
با اینکه مدتهاست نهج البلاغه تا حدود زیادى از فراموشى بیرون آمده ونام آن به گوش مردم رسیده و به نحوى در دسترس مردم قرار گرفته است،بازاعتقاد دارم که در عین حال روى نهج البلاغه کارهاى زیادى باید انجام بگیرد.
البته ممکن استبسیارى از این کارهائى که مىگویم باید انجام بگیرد انجامگرفته باشد و ما از آن خبر نداشته باشیم،احتمالا. فصل بندى مطالب نهج البلاغه،شرح بخشهاى عمدهاى از آن بسیارى از کارهاى لازم بر روى نهج البلاغه در طول بیش از هزار سالىکه از تدوین این کتاب شریف مىگذرد انجام گرفته است،شاید در کتابخانههانسخ خطى این آثار ارزشمند باشد که باید گشت و پیدا کرد،احتمال هم دارد کهدر طول زمان در معرض حوادث قرار گرفته و از بین رفته باشد،بهر حال این کارهاباید انجام بگیرد.
یکى از کارهائى که این کنگره مىتواند انجام دهد این است که فهرستکارهائى که روى نهج البلاغه بایدانجام بگیرد،تهیه و تدوین کند و در اختیار اندیشمندانبگذارد.شاید بتوان دهها کار لازم را شمرد که امروز نهج البلاغه به این کارهانیازمند است و باید روى آن کارها انجام بگیرد،باید اینها را تدوین کرد ودر اختیار مردم گذاشت تا اندیشمندان و مؤلفان و صاحبنظران و کسانى که بانهج البلاغه مانوس هستند بدانند چه کارهایى باید انجام بگیرد دو سه تا کار بنظرمن فورى و ضرورى است.
1-ترجمه فارسى خوب از نهج البلاغه
من البته از آنچه انجام گرفته کم و بیش مطلعم و نمىخواهم به زحماتفراوانى که به خاطر برگردان نهج البلاغه به فارسى انجام گرفته به چشم بىقدرىخداى ناکرده نگاه کنم.در یک کنگره دیگر هم که سه سال پیش تشکیل شدهبود و بنده توفیق پیدا کردم و شرکت کردم از عالم جلیل آقاى فیض الاسلام کهاول بار این کتاب را به فارسى ترجمه کرده و در اختیار مردم قرار داد و صداىنهج البلاغه براى اولین بار به گوش مردم آشنا شد تشکر کردم و باز هم تشکرمىکنم،همچنین از چند نفر نویسندگان محترمى که روى نهج البلاغه بعنوانترجمه یا خلاصه گیرى یا بیان محتواى این کتاب شریف کارهائى انجام دادهاند.
لیکن مىخواهم عرض کنم جاى یک ترجمه کامل و همه جانبه براى نهج البلاغهمثل جاى یک ترجمه کامل و همه جانبه براى قرآن در جامعه ما همچنان خالىاست و این به نظرم مایه سرشکستگى است.
من خواهش مىکنم بنیاد نهج البلاغهاین مسئله را با فوریت و با جدیت تعقیب کند،همچنانى که براى چندمین بار ازاین پایگاه تریبون هم استفاده مىکنم و از همه کسانى که مىتوانند ترجمه خوبى ازقرآن کریم به فارسى تهیه کنند و ارائه دهند خواهش مىکنم این کار را بکنند.
جمهورى اسلامى بعد از پنجسال بنظرم قدرى دیر کرده باید اینکار زودتر انجاممىگرفت و هر چه مىگذرد دیرتر مىشود.به نظر من اشکالى ندارد که چندین نفرشروع کنند به نوشتن و ترجمههائى که هر کدام به تنهائى هم مىتواند کافى باشدوجود داشته باشد،چون بهر حال هیچ ترجمهاى کامل نخواهد بود.اینجور نباشدکه اگر کسانى شنیدند که فلان نویسنده خوب و آشنا به زبان عربى مشغولترجمه نهج البلاغه یا قرآن شده از کار دستبکشند و کارى نکنند.هر کسىشوق این کار را در خود احساس کند شروع کند.اگر ده ترجمه بسیار خوب همما از قرآن کریم و نهج البلاغه شریف داشته باشیم زیادى نیست،و هیچ اشکالىندارد که علائق مختلف و ذوقهاى گوناگون و دیدگاههاى مختلف از یک آیه یایک جمله بتوانند خواننده را به ابعاد واقعى آن جمله قدرى نزدیکتر کنند.بنابر اینبه نظر من این کار امروز در اولویت قرار دارد.
2-فصل بندى عنوانى نهج البلاغه
یکى دیگر از کارهائى که حتما در باب نهج البلاغه ضرورت داردفصل بندى عنوانى نهج البلاغه است،فصل بندى موضوعى.البته این کار انجامگرفته،بعضى از محققین و علماى بزرگ و عالیقدر زمان ما روى نهج البلاغه اینکار را کردهاند و مجلدات متعددى هم چاپ شده که به جاى خود ارزشمند است.
اما در زیر عناوین کلى،که فکر مىکنم در حدود 30 عنوان را تفکیک کردهاند امادر تکمیل آن شاید دهها عنوان فرعى مىتوان پیدا کرد.این کار در قرآن هم بازجایش خالى است و انجام نگرفته است.یک تفصیل الآیات براى قرآن باید نوشتهشود شامل بیشترین موضوعاتى که ما تا امروز نتوانستهایم به آنها برسیم و در قرآناز آن نشانى هست.اما در باب نهج البلاغه تنظیم یک تفصیل المطالب وتفصیل الموضوعات فوق العاده ضرورى است.نهج البلاغه واقعا یک اقیانوسعمیق و تمام نشدنى است،همه هم توفیق پیدا نمىکنند این کتاب را آنچنان کهشایسته آن استسیر کنند و در آن غور کنند،در حالیکه بسیارى از مطالب ومعارف این کتاب براى مردم لازم است و باید این امکان براى جویندگان
وعلاقهمندان پیدا شود که مطالب مورد نظرشان را در آن به آسانى بیابند.
3-فصل بندى از لحاظ اعتبار سندى
یکى از کارهاى دیگرى که خوب است روى نهج البلاغه انجام بگیردفصل بندى از لحاظ اعتبار سندى است.یقینا بعضى از بخشهاى نهج البلاغه در حداعلاى اعتبار و وثوق روائى قرار دارد بعضى از بخشها هم در آن حد نیست.روىاسناد نهج البلاغه تا کنون کارهائى انجام گرفته و کتابهائى چاپ شده حدود دو یاسه تالیف یا بیشتر.شاید در میان گذشتگان هم این کار انجام گرفته باشد کهبسیارى از آن بى اطلاعند اما لازم استیک طبقهبندى از لحاظ سند و اعتبار سندىانجام بگیرد چنانکه به هر یک از خطب یا کلمات یا نامهها که انسان مراجعهمىکند بداند،از لحاظ سندى که این حدیث دارد،چقدر مورد اعتبار است و چقدرمىتوان به آن تکیه کرد.البته همه شواهد و قرائن را مىتوان در این مورد بکارگرفت و این چیزى است که اگر براى عامه مردم هم مورد نیاز نباشد براىمحققان و اندیشمندان و کسانى که به این مسئله اهمیت مىدهند یقینا حائز اهمیتاست.
4-ترجمه لغات نهج البلاغه
یکى از کارهاى اساسى که روى نهج البلاغه باید انجام بگیرد ترجمه لغاتنهج البلاغه استبراى فارسىزبانها،حتى براى عربىزبانها.البته در پاورقىبعضى از نهج البلاغهها بزرگانى چون مرحوم محمد عبده و بعضى دیگر این کاررا کردهاند اما کافى نیست.این همه لغتى که در این کتاب گسترده ستبابارهاى ادبى و مایههاى هنرى و فصاحت و بلاغت فوق العاده،احتیاج به یککار مستقلى دارد بیشتر از شرح سر دستى براى کسى که این کتاب را مطالعهمىکند.خلاصه آنکه لازم استیک تفسیر اللغات کامل و عمیق براى نهج البلاغه تهیهشود و بوجود بیاید.
5-پیوستن خطبههاى متفرق از یک خطبه
یکى از کارهائى که از مدتها پیش همواره ضرورتش را احساس مىکردمپیوستن بخشهاى متفرق یک خطبه است که احیانا آنها را سید رضى رحمة الله ازهم جدا کرده است.ملاحظه کردهاید جاهایى بعد از آنکه یک خطبه شروعمىشود گفته مىشود(و منها این از جمله بخشهاى همان خطبه است)یقینا بیناینها یک چیزى افتاده است و الا تعبیر(و منها)لازم نبود.یک جاهاى دیگر معلوممىشود این پایان خطبه نیست و مطلب نیمه کاره است،شاید بعضى از بخشها رادر خود نهج البلاغه بتوان پیدا کرد،یقینا بسیارى از آنها را در کتب متفرق حدیثمىتوان گشت و جستجو کرد و پیدا کرد.مرحوم سید رضى رضوان الله علیه،بنده تصور مىکنم،این کتاب را از دیدگاه فصاحت و بلاغت و زیبائیهاى هنرىبیشتر مورد توجه قرار داده است،است،کتاب هم همین را تایید مىکند«نهج البلاغه».امروز براى مردم ما مسئله بلاغت در این کتاب در درجه اولنیست،به محتوا کار داریم.ما به مضامین احتیاج داریم.اصلا بسیارى از مردم مااز زیبائى این کلمات چیزى نمىفهمند،ما فارسى زبان هستیم.شاید بسیارى ازعرب زبانها هم با گذشت هزار و سیصد و اندى از زمان صدور این کلمات و باتحولى که لغت و زبان بطور طبیعى پیدا مىکند از فصاحت و بلاغت و زیبائیهاىهنرى آن کلام چیز زیادى درک نکنند.لازم است امروز ما از آن دیدگاهى کهروز اول تدوین این مجموعه وجود داشت و از باب بلاغت و فصاحت و ارزشهاىهنرى به آن نگاه مىشد عدول کنیم.نمىگویم آن را بکلى نادیده بگیریم،چیزفوق العاده ارزشمندى است و معلوم است که ارزشهاى هنرى همواره به ماندگارىیک سخن و تاثیر عمیق و گسترش فراوان آن کمک زیادى مىکند در آن شکىنیست،اما آنچه که امروز براى ما در درجه اول اهمیت است مضامین آن است.
به هر حال گاهى انسان دو بخش از یک خطبه را مىبیند که فوق العاده مهمهم هست اما فاصله میانشان افتاده.این را صاحب همتانى باید بنشینند،پیگیرىکنند،تحقیق کنند،بخشهاى یک خطبه را پیدا کنند و بهم متصل کنند.
از این قبیل کارهاى فراوانى هست که روى نهج البلاغه باید انجام داد وانجام مىگیرد.همانطور که عرض کردم پیشنهاد اول را باز تکرار مىکنممجموعه کارهایى را که مىشود روى نهج البلاغه انجام داد فهرستبندى کنید تامشخص شود که چه کارهایى روى نهج البلاغه شایسته است انجام بگیرد البتهتردیدى نیست که عشقها و ایمانها،نبوغها و ابتکارها،کارها و رشتههاى جدیدىرا بوجود خواهد آورد.
بنده بار دیگر از همه برادران مسئول و دست اندر کار،براى اهمیتى که بهنهج البلاغه دادهاند،براى اهمیتى که به تشکیل این کنگره دادهاند تشکر مىکنم وامیدوارم بلندى همتشان بتواند این کار عظیم را براى امت اسلام بکند کهنهج البلاغه را هر چه بیشتر مورد استفاده و بهره بردارى قرار دهد و این سرمشقىباشد براى همه مسلمانها که شاید هنوز بسیارى از آنها با نهج البلاغه هیچگونهآشنائى ندارند.
و السلام علیکم و رحمة الله
منبع:کتاب مباحث و مقالات پنجمین اجلاسیه کنگره نهج البلاغه