هیئت الشهداء

Email: heiatolshohada@yahoo.com

هیئت الشهداء

Email: heiatolshohada@yahoo.com

امروز از همیشه به نهج البلاغه محتاج‏تریم

بازخوانی سخنرانی مقام معظم رهبری در پنجمین اجلاسیه کنگره نهج البلاغه

امروز از همیشه به نهج البلاغه محتاج‏تریم

خبرگزاری فارس:در ماجراهاى دوران‏امیر المؤمنین اختلاف صفوف آشکار نبود.اشتراک در شعارها بقدرى فضا راتنگ کرده بود که امیر المؤمنین بارها مى‏فرمود:«لا یحمل هذا العلم الا اهل البصرو الصبر»تنها مقاومت کافى نیست‏بینائى و هشیارى و تیزنگرى لازم است.امروزشرائطى مشابه شرائط حکومت دوران امیر المؤمنین است.لذا است که به نهج البلاغه محتاج‏تریم.

به گزارش خبرگزاری فارس آنچه در ادامه می آید مشروح سخنان خواندنی و نکته آمیز رهبر معظم انقلاب در پنجمین اجلاسیه کنگره نهج البلاغه درباره شباهتهای دوران حکومت امیر مؤمنان با شرایط حاکم بر جامعه اسلامی ما و لزوم توجه و مطالعه بیشتر در نهج البلاغه آن حضرت می باشد که تقدیم خوانندگان محترم می شود:
...بعد از یک دوران طولانى رکود و بى‏توجهى،این کتاب قیم وانسان ساز و جامعه ساز و بى‏نظیر را مجددا مطرح و زنده کردند.از همه برادران وخواهرانى که در این مراسم شرکت کرده چه از سراسر کشور و چه از خارج‏کشور صمیمانه متشکرم.
خیلى براى این بنده دلنشین بود،اگر این توفیق را پیدا مى‏کردم که مثل‏یکى از شما در جلسات این کنگره ارزشمند شرکت فعالى مى‏توانستم داشته باشم‏و مثل همیشه که نهج البلاغه یکى از قبله‏هاى امید فکرى ما بود و بسیارى ازاوقاتمان به مطالعه آن مى‏گذشت و این کتاب عزیز در حوزه تدریس و تدرس وفکر و مطالعه ما جایگاه عمده‏اى داشت،در این محفل شریف علمى و ارزشمند هم‏مانند یک جستجوگر از اعماق این اقیانوس عظیم بحثى را بررسى مى‏کردم وهمه روزه در آن حاضر مى‏شدم.
اما حالا که متاسفانه آن فراغت و فرصت نیست،لازم مى‏دانم به همه شمابرادران و خواهران،و نیز به کسانى که در این مجلس حضور ندارند اما دل درگرو هدایت نهج البلاغه و امام على بن ابیطالب علیه الصلوة و السلام داشته و دارند،درباره این کتاب قیم و اثر جاودانه مطالبى را عرض کنم.
یک مطلب این است که کتاب نهج البلاغه یعنى مجموعه‏اى که به همت وتلاش سید بزرگوار شریف رضى گرد آمده و بحمد الله تا امروز محور ملاحظه ومطالعه خواص و اندیشمندان بوده-نه محور معرفت و کار عمومى مردم-شاید درتمام دورانى که این کتاب تالیف شده و بوجود آمده مانند امروز مورد نیاز ومتناسب با اوضاع زمان و مکان نبوده است.البته نهج البلاغه از جهات مختلف‏حائز اهمیت است،شاید بشود گفت که نهج البلاغه مجموعه‏اى است از عمده‏ترین‏مباحث معارف اسلامى و همه آنچه براى یک انسان مسلمان و یک جامعه اسلامى‏لازم است در نهج البلاغه از آن سخنى و حرفى و اشاره‏اى یا بحثى و هدایتى‏هست:توحید و عقاید اسلامى و اصول دین تا اخلاق و تهذیب و تزکیه نفسانى،سیاست ملک دارى و کیفیت اداره صحنه‏هاى عظیم فعالیت اجتماعى تا تنظیم‏روابط اخلاقى و خانوادگى،جنگ و سیاست و حکمت و علم و.... لیکن مطالب این کتاب که در مجموع،درس زندگى اجتماعى براى‏مسلمانهاست‏بطور مجرد از زندگى،مطرح نشده.
گوینده این کلمات یک رئیس‏مملکت،یک حاکم و فرمانرواى بزرگى است که سلطنت و حکومت او بر یک‏کشور پهناور و عظیمى گسترش داشته و این انسان بزرگ که مسئولیت‏ملک دارى و زمامدارى را هم بر دوش داشته با احساس این مسئولیت عظیم این‏مطالب را بر زبان جارى کرده است.
نهج البلاغه مانند گفته‏هاى حکیمى نیست‏که دور از غوغاى زندگى و فارغ از واقعیتها و مسائل گوناگونى که در یک‏جامعه ممکن است مطرح باشد،مى‏نشیند و معارف اسلامى را بیان کند.بلکه‏سخنان انسانى است که بار مسئولیت اداره یک جامعه عظیم را بر دوش خوداحساس مى‏کند و داناى دین و بصیر به همه معارف اسلامى و قرآنى است و بادلى مالامال از معرفت،و روحى بزرگ و در مقام پر مسئولیت،با مردم روبرومى‏شود،با آنها حرف مى‏زند،از آنها مى‏خواهد،به آنها مى‏گوید،و به سؤالات واستفهامات آنها پاسخ مى‏دهد.این است زمینه و موقعیت صدور نهج البلاغه،و ازاین جهت‏با همه روایاتى که ما از ائمه معصومین علیهم السلام داریم فرق مى‏کند.
آنها(ائمه)در دوران حاکمیتى که مورد قبول خودشان باشد زندگى‏نمى‏کردند،آنها در دوران اختناق بسر مى‏بردند،مسائل از دیدگاه یک حاکم ومسئول اداره مملکت‏بر زبان آنها جارى نمى‏شد،اما امیر المؤمنین بعنوان یک‏حاکم اسلامى حرف مى‏زند با جامعه‏اى که تحت اشراف و حکومت‏خود اوست‏سخن مى‏گوید،و این بخش بیشترین سخنانى است که از امیر المؤمنین درنهج البلاغه نقل شده.البته در کلمات آن حضرت سخنانى هم هست که مربوط به‏دوران حکومت ایشان نیست.
ما امروز در همان شرائط قرار داریم،شرائط کنونى جامعه اسلامى ما همان‏شرائط است،البته روشن است که نهج البلاغه مخصوص کشور ما نیست،مال‏همه دنیاى اسلام است.و دنیاى اسلام هم امروز در حال رسیدن به یک بیدارى وحیات دوباره اسلامى است.
در کشور ما و در جامعه ما که در سایه آموزشهاى امیر المؤمنین(ع)و بااتکاء به نفس نهج البلاغه،این انقلاب به پیروزى رسیده و امروز تقریبا با همان‏جامعه اسلامى و علوى تشکیل شده،همان شرائط تقریبا در بیشتر ابعاد در جامعه وکشور ما حکومت مى‏کند.
* امروز روز استفاده هر چه بیشتر از نهج البلاغه است
من در این مورد مختصرى توضیح بدهم حتى شرائط زندگى رسول‏اکرم(ص)هم با شرائط زندگى دوران حکومت امیر المؤمنین متفاوت است.دردوران رسول اکرم(ص)جامعه،جامعه اسلامى صددرصد بود یعنى جهت‏گیرى‏جامعه همان جهت‏گیرى صددرصد اسلامى بود.اما خصوصیتى که در آن دوران‏از اول تا آخر دوران زندگى ده ساله پیغمبر در دوران حکومت اسلامى وجودداشت این بود که در آن روز صف‏بندیهاى آشکار بود.شعارهاى اسلامى شعارهاى‏مشخص و واضح و تعیین کننده و مشخص کننده بود.جناح بندیهایى که درجانب پیغمبر و مخالفان پیغمبر قرار داشت جناح بندى واضح و آشکارى بودمعلوم بود که دوست و دشمن کیست.حتى حرکت نفاق که در جامعه اسلامى ازاول تشکیل حکومت اسلامى،حداقل از دوران زندگى پیامبر در مدینه،بوجودآمد نمى‏توانست آنطورى که نتیجه حرکت نفاق هست جامعه را تحت تاثیر قراردهد.خود پیغمبر حاضر بود.آیات منافقین نازل مى‏شد.منافقین تهدید و افشا مى‏شدند.خیلى از منافقین بوسیله پیغمبر شناخته و حتى به دیگران شناسانده‏مى‏شدند.حرکات موذیانه نفاق انجام مى‏گرفت.اما بر مجموع جامعه اسلامى‏یک صراحت و یک حالت افشاگرى مسلط بود.کسانى که در جنگ در برابرپیغمبر شرکت مى‏کردند دشمنانى بودند که دشمنى آنها،و ابعاد این دشمنى،ومیزان دورى و نزدیکى آنها از اسلام معلوم بود.حتى معلوم بود یهود چقدرمخالف اسلامند؟قریش چقدر مخالف اسلامند؟و قبائل دیگر.
* خصوصیت ویژه زمان
در اینکه کیفیت مبارزه آنها با اسلام و مسلمین چگونه است مسلمانها دچارحیرت و تردید نبودند. دوران امیر المؤمنین این خصوصیت را نداشت و این یکى از بزرگترین‏دشواریهاى حکومت کوتاه،کمتر از پنج‏سال،امیر المؤمنین است.در دوران‏امیر المؤمنین وقتى که دو لشکر در برابر هم قرار مى‏گرفتند هر دو لشکر نمازمى‏خواندند.هر دو لشکر اگر در ماه رمضان بود روزه مى‏گرفتند.از میان هر دولشکر بانگ تلاوت قرآن شنیده مى‏شد.مسلمانها در هر دو لشکرى که در مقابل‏هم قرار داشت،احساس مى‏کردند که صراحت و راحتى خیال دوران پیغمبر راندارند،لذا در جنگ صفین در نبردهاى امیر المؤمنین چند بار زمزمه سؤال وحیرت بوجود آمد و مسلمانهایى که اسلام قدیمى و از دوران پیغمبر را داشتند ومسائل و حقایق اسلامى را از اولین روزهاى ولادت اسلام و بخصوص ولادت‏حکومت اسلامى ثبت کرده بودند،مثل عمار یاسر،مى‏توانستند گره‏گشا باشند ومشکل را برطرف کنند اما بسیارى مردد بودند.
در ماجراهاى دوران‏امیر المؤمنین اختلاف صفوف آشکار نبود.اشتراک در شعارها بقدرى فضا راتنگ کرده بود که امیر المؤمنین بارها مى‏فرمود:«لا یحمل هذا القلم الا اهل البصرو الصبر»تنها مقاومت کافى نیست‏بینائى و هشیارى و تیزنگرى لازم است.این‏خصوصیت ویژه زمان امیر
المؤمنین،رنجهاى امیر المؤمنین،و دردسرهاى‏امیر المؤمنین بود.
ما امروز در دنیایى عظیم با شعارهاى زیبایى که در بسیارى از نقاط آن،سرداده مى‏شود کم و بیش همان وضعیت را داریم.حتى امروز در دنیاى اسلام که‏درک و دریافت و بینش اسلامى در آن گاهى به فاصله‏هائى به اندازه فاصله ایمان‏و کفر از هم دور هستند با یک چنین واقعیتى مواجهیم.
امروز آشکارترین و روشنترین حقایق اسلامى به وسیله بخشى از مدعیان‏اسلام در کشورهاى اسلامى نادیده گرفته مى‏شود.امروز همان روزى است که‏شعارها یکسان است،اما جهت گیریها به شدت مغایر یکدیگر است.امروزشرائطى مشابه شرائط حکومت دوران امیر المؤمنین است.پس روزگار نهج البلاغه‏است.امروز مى‏شود از دیدگاه دقیق و نافذ امیر المؤمنین(ع)به واقعیتهاى جهان‏و جامعه نگاه کرد و بسیارى از حقائق را دید و شناخت و علاج آن را پیدا کرد.
لذا است که بنظر ما امروز از همیشه به نهج البلاغه محتاج‏تریم.
این یک جهت‏بود که ضرورت پرداختن به نهج البلاغه و بازگشت‏به این‏مجموعه را که از زبان امیرالمؤمنین و مولاى متقیان نقل شده،نشان مى‏دهد وهر چه بیشتر کار کردن در پیرامون آن و آماده کردن مقدماتى که بتواند آن راقابل استنادتر و قابل فهم‏تر بکند از همیشه لازم‏تر و ضرورى‏تر است.
یک حقیقت دیگرى که وجود دارد و امروز ما را بیشتر از گذشته به‏نهج البلاغه مشتاق مى‏کند این است که ما در طول تاریخ اسلام متاسفانه،باانحرافى که از کج فهمى و جهالت از یک سو و غرض ورزى و دشمنى از سوى‏دیگر حاصل شده،در آنچه که از معارف اسلامى در اختیارمان هست‏سردرگمى‏هائى داشته‏ایم.
در طول تاریخ گذشته اسلام نادانى و جهالت‏هائى وجود داشته،تنگ نظریها و خود خواهیهائى وجود داشته که موجب شده حقائق اسلامى ومعارف اسلامى آنچنان که هستند و باید شناخته شوند شناخته نشوند،و بعلاوه‏غرض ورزیها و خیانتها و تعمد بر انحراف اسلام را هم از اولین قرنهاى پیدایش‏اسلام از قدرتمندان و کسانى که خلوص و صفاى اسلام به زیان آنها بوده است،مشاهده مى‏کنیم.
ما در طول تاریخ همواره احتیاج داشته‏ایم به سرچشمه‏هاى خالص و زلال‏اندیشه اسلامى و نظامى فکرى که بتوان به آنها متکى شد،خوشبختانه قرآن کریم‏همواره در اختیار مسلمانها بوده،گر چه در فهم قرآن هم همان بدبینى‏ها وکج‏بینى‏ها و نفهمى‏ها و غرض ورزیها دخالتهائى کرده‏اند،اما بحمد الله متن قرآن‏سالم و به دور از هر گونه تصرف بدخواهانه یا جاهلانه‏اى در اختیار مسلمانهاهست.لیکن این موجب نمى‏شود که سرچشمه‏هاى زلال معرفت‏براى مسلمانهاامروز به همان ضرورتى که سلامت قرآن براى مسلمانها دارد،ضرورى نباشد.باگسترش فرهنگ بشرى و با عمق معرفتى که بر انسانها حاکم است،امروز آن‏روز است که باید کسانى بنشینند،با وجود گذشت زمان و با وجود فاصله از صدراسلام،آن معارف دست نخورده خالص و سالم را که مى‏تواند اطمینان و باورانسان را به خود جلب کند هر چه بیشتر جمع کنند و در اختیار استنباط و اجتهاد ومتفکران و صاحب نظران قرار دهند.
این کارى است که در احادیث هم باید انجام بگیرد،نهج البلاغه این راه‏نزدیک را در پیش پاى ما مى‏گذارد،نهج البلاغه ما را از این فاصله طولانى با صدراسلام به نزدیکترین پایگاهها و امن‏ترین دیدگاهها نسبت‏به معارف اسلامى‏مى‏رساند.اگر ما روى نهج البلاغه کار کنیم و اگر آن مقدار از
خطب‏امیر المؤمنین که در نهج البلاغه نیست،جمع شود و روى اینها و درباره سند وخصوصیاتى که اعتبار آنها را مشخص و مسلم و قطعى مى‏کند کارى فنى انجام‏بدهیم،و نهج البلاغه را به مجموعه‏اى نزدیک به پانصد خطبه‏اى که از آن‏حضرت نقل شده برسانیم،خدمت‏بزرگى به معارف اسلامى در قرن پانزدهم‏هجرى شده است،با گذشت اینهمه مدت از صدر اسلام ما مى‏توانیم یک منبع‏غنى لا یزالى که مورد قبول همه مؤمنین به اسلام است و مى‏تواند باشد،در اختیارمسلمانها قرار دهیم.آن مجموعه مطلوب چقدر به ما نسبت‏به فهم درست اسلام‏مدد خواهد کرد و چقدر بینش ما را نسبت‏به معارف اسلامى ارتقا خواهد داد،واین کارى است ممکن،بخصوص در سایه نظام جمهورى اسلامى که اساسابر
مبناى قرآن و نهج البلاغه شکل گرفته است.این کارى است که حتما بایستى‏انجام بگیرد و این امیدوارى هست که کوشش برادران عزیز ما در بنیادنهج البلاغه و همه کسانى که با آنها همکارى مى‏کنند این خدمت‏بزرگ را به‏عالم اسلام انجام دهند.
تصویر شخصیت على(ع)در نهج البلاغه
یک بعد دیگر از ابعاد ارزش و اهمیت نهج البلاغه ترسیم شخصیت‏امیر المؤمنین علیه الصلوة و السلام است،چیزى که ما امروز به آن کمال احتیاج راداریم.
امیر المؤمنین على(ع)این چهره ناشناخته،این انسان والا،این نمونه کامل‏مسلمانى که اسلام مى‏خواهد انسانها آنچنان ساخته بشوند،در لابلاى اوراق وسطور نهج البلاغه کاملا شناسائى و تعریف مى‏شود.
نهج البلاغه در حقیقت کتاب‏معرفى على بن ابیطالب(ع)است.چگونه ممکن است‏به افقهاى اسرار آمیز وشگفت‏آور،و وادى‏هاى گوناگون معرفتى که در نهج البلاغه است کسى دست‏نیافته باشد و بتواند آنها را اینجور زیبا و جالب ترسیم و توصیف کند،و درنهج البلاغه همه ابعاد یک شخصیت والاى انسانى وجود دارد:از معرفت،ازاخلاق،از خصلتهاى ویژه یک انسان منهاى آموزشهاى اسلامى،و از اخلاق ویژه‏والائى که فقط اسلام به انسانها تعلیم داده است،یک انسان کامل در نهج البلاغه‏مجسم مى‏شود و آن انسان کامل خود امیر المؤمنین(ع)است،و این نه فقط ازباب شناسائى چهره امیر المؤمنین(ع)مهم است‏بلکه از باب شناسایى اسلام واینکه اسلام چگونه انسانى را مى‏خواهد بسازد حائز اهمیت است،و امروز بشریت‏معاصرمان از ما سؤال مى‏کند:«این اسلامى که شما از آن دم مى‏زنید و فکرمى‏کنید رسالت آن جهانى است،در صدد ساختن چگونه انسانى است؟»
براى‏پاسخ چه کسى را بهتر و زیباتر و جامع‏تر و والاتر از على بن ابیطالب(ع)مى‏توان‏نشان داد؟و چهره على بن ابیطالب(ع)در هیچ جا مانند نهج البلاغه آشکارنمى‏شود.البته درباره عظمت این کتاب و ارزش این سخنان و این نامه‏ها مطالب‏عمیق گفته شده و خیلى حرفها مى‏توان زد،من فقط اشاره‏اى بکنم تا سپاس وتشکر قلبى من از کسانى که این کنگره و کنگره‏هاى قبل و این حرکت‏به سمت‏شناساندن نهج البلاغه را سازمان دادند،موجه کند و معلوم شود به چه مناسبت مااین کار را اینقدر عظیم و حائز اهمیت مى‏دانیم.
با اینکه مدتهاست نهج البلاغه تا حدود زیادى از فراموشى بیرون آمده ونام آن به گوش مردم رسیده و به نحوى در دسترس مردم قرار گرفته است،بازاعتقاد دارم که در عین حال روى نهج البلاغه کارهاى زیادى باید انجام بگیرد.
البته ممکن است‏بسیارى از این کارهائى که مى‏گویم باید انجام بگیرد انجام‏گرفته باشد و ما از آن خبر نداشته باشیم،احتمالا. فصل بندى مطالب نهج البلاغه،شرح بخشهاى عمده‏اى از آن بسیارى از کارهاى لازم بر روى نهج البلاغه در طول بیش از هزار سالى‏که از تدوین این کتاب شریف مى‏گذرد انجام گرفته است،شاید در کتابخانه‏هانسخ خطى این آثار ارزشمند باشد که باید گشت و پیدا کرد،احتمال هم دارد که‏در طول زمان در معرض حوادث قرار گرفته و از بین رفته باشد،بهر حال این کارهاباید انجام بگیرد.
یکى از کارهائى که این کنگره مى‏تواند انجام دهد این است که فهرست‏کارهائى که روى نهج البلاغه بایدانجام بگیرد،تهیه و تدوین کند و در اختیار اندیشمندان‏بگذارد.شاید بتوان دهها کار لازم را شمرد که امروز نهج البلاغه به این کارهانیازمند است و باید روى آن کارها انجام بگیرد،باید اینها را تدوین کرد ودر اختیار مردم گذاشت تا اندیشمندان و مؤلفان و صاحبنظران و کسانى که بانهج البلاغه مانوس هستند بدانند چه کارهایى باید انجام بگیرد دو سه تا کار بنظرمن فورى و ضرورى است.
1-ترجمه فارسى خوب از نهج البلاغه
من البته از آنچه انجام گرفته کم و بیش مطلعم و نمى‏خواهم به زحمات‏فراوانى که به خاطر برگردان نهج البلاغه به فارسى انجام گرفته به چشم بى‏قدرى‏خداى ناکرده نگاه کنم.در یک کنگره دیگر هم که سه سال پیش تشکیل شده‏بود و بنده توفیق پیدا کردم و شرکت کردم از عالم جلیل آقاى فیض الاسلام که‏اول بار این کتاب را به فارسى ترجمه کرده و در اختیار مردم قرار داد و صداى‏نهج البلاغه براى اولین بار به گوش مردم آشنا شد تشکر کردم و باز هم تشکرمى‏کنم،همچنین از چند نفر نویسندگان محترمى که روى نهج البلاغه بعنوان‏ترجمه یا خلاصه گیرى یا بیان محتواى این کتاب شریف کارهائى انجام داده‏اند.
لیکن مى‏خواهم عرض کنم جاى یک ترجمه کامل و همه جانبه براى نهج البلاغه‏مثل جاى یک ترجمه کامل و همه جانبه براى قرآن در جامعه ما همچنان خالى‏است و این به نظرم مایه سرشکستگى است.
من خواهش مى‏کنم بنیاد نهج البلاغه‏این مسئله را با فوریت و با جدیت تعقیب کند،همچنانى که براى چندمین بار ازاین پایگاه تریبون هم استفاده مى‏کنم و از همه کسانى که مى‏توانند ترجمه خوبى ازقرآن کریم به فارسى تهیه کنند و ارائه دهند خواهش مى‏کنم این کار را بکنند.
جمهورى اسلامى بعد از پنج‏سال بنظرم قدرى دیر کرده باید اینکار زودتر انجام‏مى‏گرفت و هر چه مى‏گذرد دیرتر مى‏شود.به نظر من اشکالى ندارد که چندین نفرشروع کنند به نوشتن و ترجمه‏هائى که هر کدام به تنهائى هم مى‏تواند کافى باشدوجود داشته باشد،چون بهر حال هیچ ترجمه‏اى کامل نخواهد بود.اینجور نباشدکه اگر کسانى شنیدند که فلان نویسنده خوب و آشنا به زبان عربى مشغول‏ترجمه نهج البلاغه یا قرآن شده از کار دست‏بکشند و کارى نکنند.هر کسى‏شوق این کار را در خود احساس کند شروع کند.اگر ده ترجمه بسیار خوب هم‏ما از قرآن کریم و نهج البلاغه شریف داشته باشیم زیادى نیست،و هیچ اشکالى‏ندارد که علائق مختلف و ذوقهاى گوناگون و دیدگاههاى مختلف از یک آیه یایک جمله بتوانند خواننده را به ابعاد واقعى آن جمله قدرى نزدیکتر کنند.بنابر این‏به نظر من این کار امروز در اولویت قرار دارد.
2-فصل بندى عنوانى نهج البلاغه
یکى دیگر از کارهائى که حتما در باب نهج البلاغه ضرورت داردفصل بندى عنوانى نهج البلاغه است،فصل بندى موضوعى.البته این کار انجام‏گرفته،بعضى از محققین و علماى بزرگ و عالیقدر زمان ما روى نهج البلاغه این‏کار را کرده‏اند و مجلدات متعددى هم چاپ شده که به جاى خود ارزشمند است.
اما در زیر عناوین کلى،که فکر مى‏کنم در حدود 30 عنوان را تفکیک کرده‏اند امادر تکمیل آن شاید دهها عنوان فرعى مى‏توان پیدا کرد.این کار در قرآن هم بازجایش خالى است و انجام نگرفته است.یک تفصیل الآیات براى قرآن باید نوشته‏شود شامل بیشترین موضوعاتى که ما تا امروز نتوانسته‏ایم به آنها برسیم و در قرآن‏از آن نشانى هست.اما در باب نهج البلاغه تنظیم یک تفصیل المطالب وتفصیل الموضوعات فوق العاده ضرورى است.نهج البلاغه واقعا یک اقیانوس‏عمیق و تمام نشدنى است،همه هم توفیق پیدا نمى‏کنند این کتاب را آنچنان که‏شایسته آن است‏سیر کنند و در آن غور کنند،در حالیکه بسیارى از مطالب ومعارف این کتاب براى مردم لازم است و باید این امکان براى جویندگان
وعلاقه‏مندان پیدا شود که مطالب مورد نظرشان را در آن به آسانى بیابند.
3-فصل بندى از لحاظ اعتبار سندى
یکى از کارهاى دیگرى که خوب است روى نهج البلاغه انجام بگیردفصل بندى از لحاظ اعتبار سندى است.یقینا بعضى از بخشهاى نهج البلاغه در حداعلاى اعتبار و وثوق روائى قرار دارد بعضى از بخشها هم در آن حد نیست.روى‏اسناد نهج البلاغه تا کنون کارهائى انجام گرفته و کتابهائى چاپ شده حدود دو یاسه تالیف یا بیشتر.شاید در میان گذشتگان هم این کار انجام گرفته باشد که‏بسیارى از آن بى اطلاعند اما لازم است‏یک طبقه‏بندى از لحاظ سند و اعتبار سندى‏انجام بگیرد چنانکه به هر یک از خطب یا کلمات یا نامه‏ها که انسان مراجعه‏مى‏کند بداند،از لحاظ سندى که این حدیث دارد،چقدر مورد اعتبار است و چقدرمى‏توان به آن تکیه کرد.البته همه شواهد و قرائن را مى‏توان در این مورد بکارگرفت و این چیزى است که اگر براى عامه مردم هم مورد نیاز نباشد براى‏محققان و اندیشمندان و کسانى که به این مسئله اهمیت مى‏دهند یقینا حائز اهمیت‏است.
4-ترجمه لغات نهج البلاغه
یکى از کارهاى اساسى که روى نهج البلاغه باید انجام بگیرد ترجمه لغات‏نهج البلاغه است‏براى فارسى‏زبانها،حتى براى عربى‏زبانها.البته در پاورقى‏بعضى از نهج البلاغه‏ها بزرگانى چون مرحوم محمد عبده و بعضى دیگر این کاررا کرده‏اند اما کافى نیست.این همه لغتى که در این کتاب گسترده ست‏بابارهاى ادبى و مایه‏هاى هنرى و فصاحت و بلاغت فوق العاده،احتیاج به یک‏کار مستقلى دارد بیشتر از شرح سر دستى براى کسى که این کتاب را مطالعه‏مى‏کند.خلاصه آنکه لازم است‏یک تفسیر اللغات کامل و عمیق براى نهج البلاغه تهیه‏شود و بوجود بیاید.
5-پیوستن خطبه‏هاى متفرق از یک خطبه
یکى از کارهائى که از مدتها پیش همواره ضرورتش را احساس مى‏کردم‏پیوستن بخشهاى متفرق یک خطبه است که احیانا آنها را سید رضى رحمة الله ازهم جدا کرده است.ملاحظه کرده‏اید جاهایى بعد از آنکه یک خطبه شروع‏مى‏شود گفته مى‏شود(و منها این از جمله بخشهاى همان خطبه است)یقینا بین‏اینها یک چیزى افتاده است و الا تعبیر(و منها)لازم نبود.یک جاهاى دیگر معلوم‏مى‏شود این پایان خطبه نیست و مطلب نیمه کاره است،شاید بعضى از بخشها رادر خود نهج البلاغه بتوان پیدا کرد،یقینا بسیارى از آنها را در کتب متفرق حدیث‏مى‏توان گشت و جستجو کرد و پیدا کرد.مرحوم سید رضى رضوان الله علیه،بنده تصور مى‏کنم،این کتاب را از دیدگاه فصاحت و بلاغت و زیبائیهاى هنرى‏بیشتر مورد توجه قرار داده است،است،کتاب هم همین را تایید مى‏کند«نهج البلاغه‏».امروز براى مردم ما مسئله بلاغت در این کتاب در درجه اول‏نیست،به محتوا کار داریم.ما به مضامین احتیاج داریم.اصلا بسیارى از مردم مااز زیبائى این کلمات چیزى نمى‏فهمند،ما فارسى زبان هستیم.شاید بسیارى ازعرب زبانها هم با گذشت هزار و سیصد و اندى از زمان صدور این کلمات و باتحولى که لغت و زبان بطور طبیعى پیدا مى‏کند از فصاحت و بلاغت و زیبائیهاى‏هنرى آن کلام چیز زیادى درک نکنند.لازم است امروز ما از آن دیدگاهى که‏روز اول تدوین این مجموعه وجود داشت و از باب بلاغت و فصاحت و ارزشهاى‏هنرى به آن نگاه مى‏شد عدول کنیم.نمى‏گویم آن را بکلى نادیده بگیریم،چیزفوق العاده ارزشمندى است و معلوم است که ارزشهاى هنرى همواره به ماندگارى‏یک سخن و تاثیر عمیق و گسترش فراوان آن کمک زیادى مى‏کند در آن شکى‏نیست،اما آنچه که امروز براى ما در درجه اول اهمیت است مضامین آن است.
به هر حال گاهى انسان دو بخش از یک خطبه را مى‏بیند که فوق العاده مهم‏هم هست اما فاصله میانشان افتاده.این را صاحب همتانى باید بنشینند،پیگیرى‏کنند،تحقیق کنند،بخشهاى یک خطبه را پیدا کنند و بهم متصل کنند.
از این قبیل کارهاى فراوانى هست که روى نهج البلاغه باید انجام داد وانجام مى‏گیرد.همانطور که عرض کردم پیشنهاد اول را باز تکرار مى‏کنم‏مجموعه کارهایى را که مى‏شود روى نهج البلاغه انجام داد فهرست‏بندى کنید تامشخص شود که چه کارهایى روى نهج البلاغه شایسته است انجام بگیرد البته‏تردیدى نیست که عشقها و ایمانها،نبوغها و ابتکارها،کارها و رشته‏هاى جدیدى‏را بوجود خواهد آورد.
بنده بار دیگر از همه برادران مسئول و دست اندر کار،براى اهمیتى که به‏نهج البلاغه داده‏اند،براى اهمیتى که به تشکیل این کنگره داده‏اند تشکر مى‏کنم وامیدوارم بلندى همتشان بتواند این کار عظیم را براى امت اسلام بکند که‏نهج البلاغه را هر چه بیشتر مورد استفاده و بهره بردارى قرار دهد و این سرمشقى‏باشد براى همه مسلمانها که شاید هنوز بسیارى از آنها با نهج البلاغه هیچگونه‏آشنائى ندارند.
و السلام علیکم و رحمة الله
منبع:کتاب مباحث و مقالات پنجمین اجلاسیه کنگره نهج البلاغه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.