این عمار (1)
بازخوانی فتنه 88
حامد عبداللهی
مقدمه:
برای بازشکافی حوادث انتخاباتی سال 1388 و ارایه تحلیل نزدیک به واقعیت که فراتر از شعارها و احساس ها، بروندادی کاربردی داشته باشد، نیازمند موشکافی تاریخی هستیم.
از این رو نگاهی جریان شناسانه و گذرا باید داشته باشیم به انتخابات گذشته و شناسایایی جریانات همسو و سازگار و ناهمگون و ناسازگار.
چرایی این نگاه «خودی» و «غیر خودی» و هر نگاه بخش کننده این است که شواهدی وجود دارد که نمی توان حوادث انتخاباتی 88 را در سطح یک دعوای رقابتی و کرسی نشینی یک نفر به شمار آورد.
این که عده ای همیشه در طول تاریخ انقلاب ساز مخالف زده اند و نق زنی کرده اند، حقیقتی تلخ و آشکار است اما نمی توان وجود این عناصر خارج خوان را نادیده گرفت و نگران عنوان این عده بود.
به دیگر سخن، مهم نیست که دسته این آدم های ناطراز چه نام دارد . غیر خودی ، نفوذی ، اسیر هواهای نفسانی یا خود فروخته ، مهره دشمن یا ساده لوح و مانند آن؛ چون این جا نمی خواهیم شعار بسراییم و نفی و انکار کنیم.
این جا می خواهیم بشناسیم و تحلیل کنیم و تکلیف روشن کنیم.
عقبه جریان ناهمگون:
با مرور چند واقعه انتخاباتی می توان حضور و نفوذ عده ای در سیر سرنوشت سازی سیاسی کشور دید و تاثیر آن را برآورد کرد.
شیخ علی تهرانی:
علی مرادخانی ارنگه مشهور به شیخ علی تهرانی، پس از اوج گرفتن تبلیغات انتخاباتی اولین دوره ریاست جمهوری طی نامه ای به تاریخ 25 دی 58، شبهه عدم تابعیت ایرانی جلال الدین فارسی نامزد مورد حمایت حزب جمهوری اسلامی را مطرح و سران حزب را به پرده پوشی ، قانون شکنی و پنهان کردن حقیقت متهم کرد.وی همچنین نسبت به انتصاب امام جمعه تهران آیت الله سید علی خامنه ای ( برادرزن خود) معترض بود.
پس از افشای ارتباط عباس امیرانتظام ( نماینده نهضت آزادی ) با سفارت آمریکا ، شورای انقلاب با انتشار بیانیه ای ادامه افشاگری ها را لازمه تداوم انقلاب برشمرد اما شیخ علی تهرانی با متهم کردن دو تن از روحانیون عضو شورای انقلاب به رابطه با امیرانتظام سعی کرد حملات علیه گروه های ملی را متوجه جریان های مذهبی کند . وی در این رابطه اظهار داشت : « من صریحا نمی گویم که این دو نفر آقایان بهشتی و رفسنجانی هستند و تا به حال اسم این دو نفر را نیاورده ام و البته نفی نمی کنم و نمی گویم نیستند اما می گویم دو نفر از روحانیون شورای انقلاب با امیرانتظام ارتباط داشتند . این مسایل را جرم و خیانت نمی دانم چرا که طرز فکرشان این بوده است ... من همه مطالب را به امام گفته ام و اجازه ندارم مطالب را بیان کنم» این جوسازی دو روز پیش از انتخابات صورت گرفت.
وی سپس 15 فروردین 60 در نامهای خطاب به رییس جمهور وقت - بنی صدر- نسبت به روند دادگاه و محاکمه عباس امیرانتظام و متهم کردن وی به جاسوسی برای سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا اعتراض کرده و خواستار دخالت بنی صدر در روند محاکمه شد.
شیخ علی تهرانی تحت تأثیر اندیشههای اقتصادی سوسیالیستی، آثاری در اقتصاد اسلامی نوشته بود به تدریج به سمت هواداری از جریانهای مخالف انقلاب کشیده شد و به سازمان منافقین و بنیصدر گرایش یافت. وی در بهمن ماه58 ضمن نگارش متنی که در نشریه «مجاهد» به چاپ رسید، به انتقاد از عملکرد امام خمینی (ره) پرداخت. تندترین مصاحبه وی که به تحریک برخی از عناصر سازمان، با عنوان «معلمان مسلمان» مشهد انتشار یافت، حاوی برخوردهای تند وی بر ضد رهبران حزب جمهوری اسلامی بود. شیخ علی تهرانی پس از فرار ذلت بار بنیصدر، در فروردین63پس از استقرار مجاهدین خلق در عراق از ایران گریخت و سال ها در رادیوی فارسی زبان بغداد، مشغول تبلیغات ضد جمهوری اسلامی شد. رژیم صدام با پخش سخنان شیخ علی تهرانی که علیه امام (ره) و جمهوری اسلامی بود، برای شکنجه روحی اسرای ایرانی در بند استفاده میکرد.
شریعت مداری
یکی دیگر از حوادث مؤثر در انتخابات، تحریکات خلق مسلمان و برخی مقلدان شریعت مداری بود. عناصر چماق به دست این طیف در 14 دی 58 با شعار « شریعت مداری تو رهبر جهانی » به قم آمده و با هدف حمله به بیت امام خمینی (ره) در خیابان ها اغتشاش کردند که با مقاومت مردم روبرو شدند . مردم انقلابی قم نیز متقابلا در 15 دی در حمایت از امام خویش، شهر را تعطیل کرده و در راهپیمایی با شکوهی با شعار « ایران به جز خمینی رهبر دگر ندارد» به دفاع از انقلاب پرداختند و این غایله هم ختم شد و مدرسان حوزه با فشار بر شریعت مداری، اعلام انحلال حزب خلق مسلمان را خواستار شدند تا تبریز نیز به آرامش برگردد.
بنی صدر
شاید بتوان مهم ترین پیروزی جریان نفاق و تضاد با انقلاب را انتخاب بنی صدر دانست.
ابوالحسن بنی صدر پیش از انقلاب در قالب جبهه ملی فعالیت می کرد و از شاگردان احسان نراقی، نظریه پرداز، محقق و یکی از موسسان بنیاد فرهنگ ایران زیر ریاست عالیه فرح پهلوی بود در سال 40 برای شرکت در کنگره جهانی جوانان به فلسطین اشغالی سفر کرد و از رژیم صهیونیستی پیشنهاد بورس تحصیل در دانشگاه دریافت کرد اما در نهایت با همت نراقی و حمایت امیر عباس هویدا برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت.
بنی صدر در دوره دانشجویی و مبارزات ، برای ریاست جمهوری خود پس از پیروزی انقلاب را پیش بینی و برنامه ریزی کرده بود.
همراهی با نهضت در فرانسه و بازگشت همراه با امام خمینی (ره) به ایران، سخنرانی های پرشور و انقلابی در گردهمایی های مردمی، سکوت مصلحت آمیز امام امت و عدم دخالت در روند انتخابات و حذف رقیب جدی (جلال الدین فارسی) در فرصت کم باقی مانده تا انتخابات، باعث شد مردم در اولین انتخابات آزاد کشور که پس از فروپاشی رژیم شاهنشاهی برگزار می شد به مطرح ترین نامزد یعنی بنی صدر بالای 75 درصد رای دادند.
پس از رد صلاحیت رجوی به علت عدم شرکت در همه پرسی قانون اساسی، بنی صدر به جذب این گروه پرداخت و گفت: من با حذف مسعود رجوی مخالف بوده و هستم . جای خوش وقتی است که طرفداران رجوی ایجاد تشنج نکردند و عاقلانه رفتار کردند و من از طرفداران ایشان تشکر می کنم.
و نیز پس از انصراف جلال الدین فارسی گفت : می خواهند با حذف کاندیدا ها نشان بدهند به انتخاب من کمک کردند اما می خواهند مرا خراب کنند . به جز روجوی هیچ کدامشان در میان مردم پایگاه نداشتند. ونیز گفت : مسعود رجوی تنها رقیبی بود که در میان مردم پایگاهی داشت . به استثنای رجوی بقیه رقبا خودشان هم نمی دانستند که چرا کاندیدا شده اند.
امام خمینی (ره) در مراسم تنفیذ حکم بنی صدر فرمودند :«من از آقای بنی صدر می خواهم که ما بین قبل از ریاست جمهور و بعد از ریاست جمهور در اخلاق روحی شان تفاوتی نباشد. تفاوت بودن دلیل بر ضعف نفس است…و من از همه کسانی که در مقامی هستند، چه مقامهای کشوری و چه مقامهای لشکری می خواهم که به مقامات خودشان مغرور نباشند، و در راه اعتلای اسلام و اعتلای ملت مسلمان و اعتلای کشور ایران کوشا باشند…» همچنین در جلسه دیگری با اشاره به تحرکات منافقان، تصریح کردند: «من به اینها باز نصیحت می کنم که شما بیایید و حسابتان را از این منافقین که قیام بر ضد اسلام کردند حسابتان را جداکنید، نه اینکه بگویید که خشونت شما نکنید، آن وقت به من هم بگویید که شما هم خشونت نکنید، این معنایش این است که ما و آنها مثل هم هستیم»
وی در روزنامه انقلاب اسلامی خود به اصل 110 قانون اساسی تاخت و نوشت : در مجلس خبرگان تمایل شدیدی که از جانب عده ای اظهار می شود در دوزمینه است . یکی این که تنها خودشان باشند، روشن فکر اصلا معنی ندارد و حقی هم ندارد. یکی دیگر هم برداشتی که از ولایت فقیه می کنند که می توان گفت ولایت فقیه مرادشان نیست ، مسئله خدایی فقیه مدنظرشان است.
جریان همکاری بنی صدر و منافقان ادامه داشت و مسئله خلع سلاح همچنان مطرح بود . بنی صدر در چند موضع جانب دارانه از استقامت دم زده بود: «مردان مسلمان! من به شما ایمان می دهم، امسال سال استقامت است» ، «با شما مردم سخنم همواره این بوده است که ... استقامت کنیم. راه های استقامت را شما خود در گذشته یافته اید و اینک نیز می توانید بیابید.
... به شما می گویم : اگر امروز که هنوز وقت باقی است نایستید و استبداد را که هنوز قوام نگرفته دفع شر نکردید و استبداد با سلطه خارجی پیوند قطعی پیدا کرد ، همه آن چه را که گفتم و بد تر از آن بر سر شما خواهند آورد ... آنچه را که باید به اطلاع شما می رساندم رساندم . بر شما مردم است که نگران سرنوشت انقلاب اسلامی و کشور خود باشید و استقامت کنید.»
سازمان منافقین پس از شکست در برنامه های خود برای مانور سیاسی و تحمیل نظرات خود بر امام و حزب الله ، به صورت علنی تری از بنی صدر حمایت کرد.
روز 14 اسفند فرا رسید و به مناسبت سالروز فوت دکتر مصدق مراسمی در زمین چمن دانشگاه تهران برگزار شد. این مراسم در تجلیل از کسی برگزار می شد که اکثریت علمای مسلمان و مردم انقلابی دست کم خاطره خوشی از او نداشتند و برگزار کنند گان نیز طیف ضد انقلاب بودند که با مطبوعات و یا حتی با سلاح به مقابله صریح با اسلام و انقلاب برخواسته بودند و شعارهای تندی علیه نهادهای انقلابی و اشخاص مورد وثوق امام به ویژه شهید بهشتی سر دادند . در این روزبین جمعیت ضد انقلاب و مردم حزب اللهی درگیری شدیدی رخ داد و بنی صدر نه تنها حساسیتی نشان نداد بلکه شخصاً به توهین به این نهادها اقدام کرد و دستور حمله و مضروب کردن مردم را از پشت بلندگو و علناً اعلام کرد.
او پس از این واقعه پیامی صادر کرد که در بخشی از آن آمده بود: «حوادث دانشگاه تهران بر مقاومت دلیرانه شما مردم در برابر کسانی که می خواستند با ایجاد اغتشاش جلوی آزادی مردم ... را بگیرند، مسائل کم اهمیتی نیستند که بتوان به سادگی از آن گذشت.»
این ها در حالی بود که او خود، بخشی از این نظام محسوب می شد و پارادوکس موجود آن بود که بنی صدر می خواست در آن واحد هم جزو سیستم باشد هم رهبر اپوزوسیون و البته اسم این تناقض را هم «اصلاح» و «جلوگیری از انحراف انقلاب» می گذاشت.
نکته جالب دیگر حمایت های کاریکاتوری منافقان از بنی صدر بود که برای نمونه در بیانیه ای درخواست می کند ... مردم قهرمان ... بار دیگر فریاد پرخروش «الله اکبر» را در مخالفت با روش های انحصار طلبانه ضد مردمی و ضد اسلامی و در حمایت از آزادی های اساسی و رئیس جمهور دکتر بنی صدر ، در پشت بام خانه ها طنین افکن سازند.
این درخواست نیز با بی توجهی مردم روبرو شد اما تنش ها ادامه یافت تا بنی صدر و منافقان از هوادارانشان خواستند در 25 خرداد 60 به خیابان ها بریزند اما با حضور امت حزب الله این روز به شکست جریان نفاق انجامید .
با عزل بنی صدر از مقام فرماندهی کل قوا از سوی امام (ره) که علی رغم رایزنی های بسیار و تشکیل گروه سه نفره حل اختلاف برای حفظ آرامش کشور صورت گرفت، موقعیت وی تضعیف شد .
آیت الله خامنه ای در مراسم نماز جمعه تهران به شکلی مستوفی و جامع دلایل سقوط بنی صدر را بیان نمود در حالی که شعار « بت شکن بت شکن بت جدید و بشکن » و «خمینی بت شکن بت جدید و بشکن» لحظه ای قطع نمی شد . همچنین میلیون ها تن از مردم در نمازهای جمعه سراسر کشور با شعارهای خود و تأیید مواضع امامان جمعه « خواستار رأی قاطع مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور شدند»
امام در 28 خرداد 60 در پیام تبریک نیمه شعبان نوشتند: « امروز و روزهاى آینده روز شکست جریان دشمنان قسم خورده اسلام است. روز شکست فرد یا افراد نیست، روز شکست جریانى است که به اسلام معتقد نیستند و اگر هم باشند، مسلماً تا حدودى است که با قوانین غرب برنخورد و مخالفتى نداشته باشد؛ روز شکست جریانى است که همیشه قلب مرا مىآزارد، شکست جریانى است که بسیار خطرناکتر از تمامى جنایتها و خیانتهاى رژیم پهلوى در طول حکومت ننگینشان بود؛ روز شکست جریانى است انحرافى که حضور به موقع شما، پایههاى آن را لرزاند و فرو ریخت .. دوستان عزیزم، بسیار دقت کنید و کاملًا بهوش باشید و هوشیارانه با آرامش کامل ولى با تمام توان در صحنه باشید که بىشما هیچ کس، هیچ نمىتواند کند و با شما همه دشمنان رسول اکرم و ائمه اطهار نابود خواهند شد ..بهوش باشید که ایران در آستانه به ثمر رسیدن انقلاب اصیل شماست. آگاه باشید که خط منفور ضداسلامى، و غرب در حال شکست کامل است، و الحق نشان دادید که هوشیارانه مقاومت مىکنید .. خمینى دست یکایک شما را مىبوسد و به یکایک شما احترام مىگذارد و یکایک شما را رهبر خودش مىداند که بارها گفتهام من با شما یکى هستم و رهبرى در کار نیست.من خوب درک مىکنم که حضور شما در این روزهاى حساس به چه معنایى است و به امید پیروزى نهایى شما بر دشمنانتان روز شمارى مىکنم ..»
در نهایت در تاریخ31 خرداد 60 ، مجلس شورای اسلامی با اکثریت 177 نفر در مقابل 12 رای ممتنع و یک رای مخالف رأی بر عدم کفایت بنیصدر داد.